موضوع تحقيق: شخصيت بزهكار و مؤلفه هاي مؤثر بر آن
.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

چكيده »
شخصيت فرد، فاكتور ي است كه همواره بر زندگي فرد تاثير مي گذارد، و حتي به طور ناخود
آگاه رفتار و مناسبات فرد تحت تاثير شخصيت وي مي باشد. شخصيت در طول عمر انسان ثابت
و پايدار است ولي قابل اصلاح مي باشد.
عوامل گوناگوني برروي شخصيت فرد تاثير مي گذارد كه تاثير آن ها برهم تابع عوامل ديگري
نيز مي باشد مانند شغل،تربيت،مسكن و بيماري ها و...اما شخصيت تنها عامل منحصر به فرد در
رابطه با ارتكاب جرم نمي باشد و تنها بسته و زمينه ساز تلقي مي شود.چه بسا انسان هاي كاملاً
نرمال هم در شرايطي كه محيط و عوامل بيروني بر آن ها سنگيني مي كند دست به ارتكاب
جرم بزنند.

3
بيان پرسش
1) آيا هر اختلال شخصيتي منجر به بزهكاري مي شود؟
2)آيا تمام بزهكاران،اختلال شخصيت دارند؟
3) شخصيت چگونه داراي اختلال مي شود؟

4
اهداف و فرضيات و ضرورت تحقيق
هدف از اين تحقيق بدست آوردن درك روشني ن سبت به شخصيت مي باشد و اينكه آيا
شخصيت افراد معمولي هم مي تواند تحت شرايطي منجر به بزهكاري شود.
و فرضيه اي كه در اين جا مطرح مي شود آن است كه هر شخص بزهكاري به نوعي اختلال
شخصيت دارد.
ضرورت تحقيق به نظر نگارنده اين است كه در بسياري از پرونده هاي قضايي به ش خصيت
آنگونه كه بايد توجه نمي شود و به صرف اين كه عملي با يكي از مواد قانوني تطبيق يافت.فرد
مستحق مجازات مي شود بدون توجه به آنكه شخص ممكن است از بيماري شخصيتي رنج مي
برد و از آن جا كه هر انساني جرم را در حالت عدم تعادل روحي و رواني انجام مي دهد،توجه
به اين موضوع از اهميت خاصي برخوردار است.
5
راه حل موضوع و پيشينه تحقيق
بهتر آن است كه والدين از همان ابتداي رشد و نمو كودك توجه و مراقبت كافي را به وي
مبذول بدارند و اجتماع هم در مقابل به شهروندان خود فرصت رشد و بالندگي را بدهد.
در مورد تحقيق اينجانب مطالب فراواني نوشته شده است از جمله كتاب روان شناسي وجرم
تاليف ديويد پوت و اين واين سامونز،بزهكاري اطفال و نوجوانان تاليف دكتر علي نجفي
توانا،...كه در اين مجموعه گرد آوري شده اند.

6
مقدمه
در ادوار مختلف زندگي بشر با اينكه عده اي از رعايت آداب و رسوم و اجراي قانون سر پيچي
نموده يا مرتكب جرم مي شدند.اما بزهكاري از مسائل حاد اجتماعي نبوده است.در قرن معاصر
ازدياد بزهكاري مخصوصا ارتكاب جرايم توام با خشونت يكي از معضلات اجتماعي محسوب
و افكار عمومي را شديدا نگران ساخته است.طبق گزارش سازمان ملل در طي سال هاي 1980
تا 1986 ساليانه به طور متوسط 5٪ بر ميزان جرايم در سطح جهان افزوده شده كه بيش از ميزان
٪ رشد جمعيت است.جرايم بر عليه اشخاص توام با خشونت 9٪،جرايم عليه اموال كه معمولا 7
جرايم را تشكيل مي دهد 30 ٪ افزايش يافته كه 60 تا 70 ٪ جرايم مذكور را اطفال و نوجوانان
كمتر 18 سال مرتكب شده اند.سن اعتياد به 12 الي 14 سال تقليل يافته و انحرافات در بين اطفال
كمتر 10 سال نيز روبه فزوني است .پيشرفت تكنولوژي ،زندگي سنتي جوامع مختلف را
دگرگون و نظام جهان را در شهرها و روستا ها متحول ساخته است .بهبود وضع حمل و
نقل،شبكه هاي مخابراتي،رسانه هاي گروهي در دور افتاده ترين نقاط دنيا،روستاييان را از مزايا
و رفاه زندگي شهري آگاه ساخته و آنان را براي رهايي از كار طاقت فرساي روستا،آزادي از
قيد و بند بومي و دستيابي به زندگي مرفه به طرف شهرها مي كشاند،گاهي نيز عدم امنيت و
آرامش مزيد بر علت جا به جايي افراد مي گردد.افراد مذكور در بدو ورود به شهرها به علت
كمبود مسكن و عدم امكان پرداخت كرايه منزل ،با طرز رقت بار در حاشيه هاي شهرها با

برپايي آلونك ساكن مي شوند.در كاريابي با مشكلات عديده اي روبه رو مي شوند،شرايط
سخت زندگي شهري با درآمد كم و بيكاري آنان را تحت فشار رواني قرار مي دهد (عوامل
بيروني )،براي كسب در آمد اطفال خرد سال نيز وادار به كارهاي كاذب مي كنند و به آموزش
و تربيت آنان توجه ندارند.چون سعي دارند كه آداب و رسوم سنتي و ارتباطات انساني و عاطفي
را از بين مي برد.اطفال و نوجوانان نيز كه داراي طبعي انعطا ف پذيرند تحت تاثير عوامل
اجتماعي،رفته رفته اعمال و رفتار خود را تغيير مي دهند.همين امر سبب تضاد بين 2 نسل شده و
سرآغاز منازعات و مناقشات در بين افراد خانواده گشته و محيط را متشنج مي سازد،كانون گرم
براي رشد و تكوين شخصيت طفل وجود ندارد.اطفال و نوجوانان براي فرار از محيط خانه به
كوچه و دوستان خود پناه مي برد .علاوه بر وضع تاسف آور خانواده،كمبود محبت،سو ء
تغذيه،عدم رعايت مراقبت هاي بهداشتي،عدم دسترسي به تفريحات سالم،بيكاري و ...نيز فشار
بروز حالت خطرناك مي شود.

8
كليات
پديده بزهكاري،امروزه تقريبا مشكل بزرگ جوامع كنوني جهان است . اگر اين معضل در
گذشته ويژه كشورهاي پيشرفته صنعتي بوده،هم اكنون با توسعه صنعت و انتقال عوارض آن و
گسترش شهر نشيني در دنيا،اين پديده جهاني شده است .برخلاف تصور،بزهكاري پديده
جديدي نيست چرا كه بررسي تاريخ،حكايت از آن دارد كه در گذشته نيز جوامع باستاني با اين
عارضه آشنايي داشته اند. اهميت اين پديده به حدي بوده كه در قوانين ديرينه بسياري از
ممالك،مقررات ويژه اي براي اين دسته از مجرمين پيش بيني شده است . قوانين سال 306
قبل از ميلاد مسيح در روم،مقررات حاكم در ايران باستان،ضوابط دين زرتشت و قوانين جزايي
يونان با پيش بيني موزين خاصي براي كودكان خردسال و نوجوانان، رژيم جزايي آنان را از
بزرگسالان جدا نموده بودند.امروزه پديده بزهكاري،معمول عوامل گوناگون بيروني مانند
محيط،دوستان،خانواده و.... و عوامل دروني مانند بيماري ها،عقده ها و... مي باشد.كه بسته به
زمينه هاي فردي و آستانه مقاومت اشخ اص و شرايط زندگي و ...مي تواند تاثيرات مختلفي
برروي اشخاص بگذارد.

9
فصل اول:
شخصيت بزهكار

10
گفتار 1: شخصيت چيست؟
-1 مفهوم لغوي شخصيت
شخصيت در فرهنگ لغت به معني ويژگي كه شخصي را از شخص ديگري متمايز مي
سازد.بسياري از روان شنا سان ،علل رفتارهاي نادرست را برحسب ويژگي هاي شخصيتي توجيه
مي كنند.آنها اعتقاد دارند كه بعضي از گونه هاي شخصيتي تمايل بيشتري به بزهكاري دارند و
آن ها رفتارهاي جنايي را بيش از آنكه مانند گذشته به ژن هاي غير عادي،عوامل موروثي يا به
اينكه اگر كسي پدر و مادر بزهكار داشت،حتّماً خود وي هم را بزهكاري را در پيش مي گيرد
به تجربه هاي نا به هنجار دوران كودكي، روابط ناسالم فرد با محيط، بيماري ها و ...نسبت
.1« مي دهند، و اعتقاد دارند كه روان مغشوش موجب گرايش فرد به انحرافات مي شود
-2 تعريف شخصيت
شخصيت هر فرد عبارت است از كل خصائص بدني،ذهني،عاطفي،اجتماعي و اخلاقي اعم از
موروثي يا اكتسابي كه او را به طور آشكار از ديگران متمايز مي سازد .از ديدگاه مكتب
تحقيقي،كه شخصيت را بر مفهوم جسماني و رواني آن گرفته است و هرگونه تحولي را در آن
وابسته به دگرگوني هايي مي داند كه در جسم و روان انسان حاصل مي گردد به تعبير ديگر
شخصيت به ساختمان زيستي و رواني فرد و يا مجموعه عوامل داخلي و فردي گفته مي
1. نا به هنجاري و بزهكاري كودكان و نوجوانان-تاليف:نجفي توانا،علي-تهران-آموزش و سنجش 1385

11
شخصيت را مجموعه اي از گرايش ها و استعدادهاي » شود.كين برگ،جرم شناس معروف
.« تظاهر كننده فرد مي داند 1
قرآن كريم در آيه 84 سوره اسري-عمل انسان را مبتني بر چيزي مي داند.
مي نامند، به عبارت ديگر منشأ اعمال انسان را شامكه مي داند وبا توجه به اين « شامكه » كه آن را
را مي توان معادل شخصيت در روان شناسي دانست. شامكه داراي معاني متفاوتي « شامكه » نكته
از جمله خلق و خوي،نيت،هيئت و ساختار رواني، مذهب و طريق، مثل و مانند، حاجت و نياز ...
مي باشد.
عناصر تشكيل دهنده شخصيت عبارتند از: عقل و هواي نفس به نظر مي رسد كه رفتار بيشتر تابع
اين دو عنصر است زيرا كه در نگرش انديشمندان اسلامي طبيعت انسان تشكيل يافته از جنبه
كه جنبه هاي مثبت آگاهانه به دنبال « هواي نفس » و جنبه هاي منفي « فطرت و عقل » هاي مثبت
حق حقيقت اندو جنبه هاي منفي ناآگاهانه به دنبال كسب لذت و فرار از الم هستند.عقل و هواي
نفس براي كنترل شخصيت دائم در حال نزاع اند.
شخصيت سالم،شخصيتي كه با آگاهي بر موقعيت زماني و مكاني،براي خويشتن هدفي انساني
برگزيده و به سمت آن در حال حركت و پيشروي است،در مقابل شخصيت نا به هنجار،به خاطر
تعارضات دائمي عقل و رفتار يك حالت رواني در وي ايجاد مي شود كه باعث سردرگمي و
1. روان شنا سي و جرم-تاليف:ديويدواين و آيدن سامونز-ترجمه:نجفي توانا داوود-تهران،ميزان 1383

بروز مشكلات براي وي مي شود و ديد واقع بينانه خود را از دست مي دهد 1. شخصيت از واژه
به معني ماسك يا نقابي بود كه بازيگران به چهره م يزدند و با آن نقش بازي persona رومي
مي كردند، در واقع شخصيت ماسك افراد است، ماسكي افراد با آن شناخته مي شوند .يكي از
تحليل متفاوتي از عقايد « چگونه مجرم مي شوند » جرم شناسان در كتاب خود با عنوان
كرده است. « فرويد »
1) جرم عكس العملي است عليه اضطراب،اضطراب نوروتيك يكي از بيماري هاي رواني است
كه بسيار ديده م يشود.
در مقابل آن شرايط يا انسان احساس ناامني مي « من » است كه « احساس ناامني » يكي از انواع آن
كند و دچار ترس مي گردد و سعي مي كند كه از آن بگريزد يا آن را از بين ببرد.واين برداشتن
ماتنع اغلب باعث بروز جرم مي گردد.
است و شخص نتوانسته ميان نهاد و فرامن تعادل ايجاد « من » 2) جرم علامتي از ضعف و ناپختگي
با ارتكاب جرم مساله خود را حل مي كند. « من » كند و
موجب جرم « من » است. هميشه نمي توان گفت كه ناپختگي « فرامن » 3) جرم علامتي از ضعف
مي شود. بلكه اگر مقررات ،دستورات و قوانين دچار اشكال باشد ويا بر طبق اصول صحيح
1 انتشارات اسلاميه،تهران، 1346 « تفسير كبير منهج الصادقين » . كاشاني،ملا فتح الله

 

 

ومنطبق با آداب و رسوم يك قوم تدوين نگردد ويا قانون به نحو ظالمانه با مردم برخورد كند .
امكان دارد كه فرد عليه اين قوانين و مقررات بلند شود.
از 3قسمت تشكيل يافته است. « فرويد » در واقع روان انسان طبق نظر
1) من، 2) غرايز، 3) من برتر
1) من: مجموع آموزش ها،يادگيري ها، و آنچه شخص در طول عمرش ديده و فرا گرفته است.
2) غرايز: مجموعه نيروهاي جنسي و غرايز ابتدايي فرد است.
3) من برتر: مجموعه قوانين و ارزش ها است. مجموعه بايد و نباي دها
شخصيت انسان از ابتداي تولد تا خاتمه عمر در حال ت كامل است،گرچه پايه هاي اصلي
شخصيت انسان در سنين كودكي پايه ريزي مي شود و شخص خصوصياتي هم چون هوش،
رنگ پوست،شكل استخوان بندي و ... را از والدين به ارث مي برد .،اما عوامل محيطي و
اجتماعي هم در شكل گيري و تكامل شخصيت تاثير به سزايي دارد.
گروهي از روان شناسان تنها براي عوامل دروني مانند ارث،نقص كروموزوم اختلالات
هورموني ارزش قائل اند تا آن جا كه نقش عوامل بيروني را به كلي منكر مي شوند،و معتقدند
كه شخصيت انسان را از همان آغاز شكل گيري نطفه پدر و مادر مي سازند. در مقابل گروهي
براي عوامل بيروني هم چون محيط ارزش قائل شد.و معتقدند كه اگر عوامل اجتماعي متناسب

14
باشند حتي عوامل دروني را مي توانند مساعد كنند.هر چند كه نقش عوامل بيروني و دروني
. مكمل اند.و مجموع اين هار فرد را مي سازد 1
-3 شيوه هاي پرورش شخصيت
پرورش خود براي تكامل رواني فرد و اثر مثبت برروي زندگي اش تاثير فراو ان دارد.براي
است و هيچ كس بهتر از خود فرد نمي تواند مسئول تعالي « خود » پرورش شخصيت نخستين گام
خويشتن باشد.از اين رو ثبات شخصيت يك مزيت است و شخص بايد زماني را براي پرداختن
به خويشتن و احتراز از دمدمي مزاجي صرف كند،هر شخصي كه علا قه مند به پرورش
شخصيت است بايد خود را با كسب مهارت ها و دانش روز هماهنگ كند،بهتر است فرد
تجربيا ت گذشته را جمع آوري كند و از آن ها درس عبرت بگيرد .يكي ديگر از عوامل
است.خوش بيني و با نگاه مثبت ديدن به زندگي،كار، فعاليت دلگرمي « خوش بين بودن » موثر
مي بخشد.
عنصر ديگري است كه در پرورش شخصيت و رهايي از بي ثباتي مفيد است « هدفمند بودن »
زمانيكه فرد با هدف روشن زندگي كند،مسير زندگي خود را مي داند و هدف براي زندگي راه
. تعيين مي كند 2
1 . نابهنجاري و بزهكاري كودكان و نوجوانان-تاليف:نجفي توانا،علي –تهران آموزش سازمان سنجش، 1385
2 . روانشناسي رشد،تاليف:احدي،نيك چهره، انتشارات بنياد،چاپ ششم،تهران

15
-4 انواع شخصيت
در ساليان درازي كه از عمر روانشناسي و روانپزشكي مي گذرد درباره گونه هاي متفاوت
شخصيت،گفتگوهاي بسيار شده است و طبعاً هر كسي براي اعلام تقسيم بندي هاي خودش
ويژگي هاي خاصي را مورد توجه قرار داده است.
به طور مثال فرويد بر استناد و ويژگي هاي غريزي افراد را به شخصيت هاي گوناگوني تقسيم
مي كند.
در واقع نام هايي هستند type B و type A شخصيت هاي درون گرا و برون گرا يا شخصيت
كه به افراد ويژگي هاي خاصي داده مي شود.در حالي كه 35 سال گذشته روانشناسان و روان
پزشكان به اتفاق نظر رسيده اند كه شخصيت همان بافت اوليه ايست كه واكنش هاي شخصي را
نسبت به خودش و نسبت به ديگران ديكته مي كند.
- به اتفاق عقيده 80 ٪اين سرشت يا فطرت در 8سال اول عمر شكل مي گيرد و چيزي حدود 15
10 درصد هم بين 8تا 18 سالگي شكل اصلي خود را به دست مي آورد.
انواع شخصيت به طور كلي به 2دسته تقسيم مي شود . شخصيت هاي سالم و شخصيت هاي
بيمار در واقع شخصيت هاي بيمار فرم هاي تشديد شده غير قابل تحملي از شخصيت هاي نرمال
هستند.ترديدي نيست افرادي كه بيماري هاي روحي و رواني مبتلا مي شوند،در نتيجه علائم
بيماري چه ترس و اضطراب يا افسردگي يا وسواس، رفتارشان با ديگران متفاوت مي شود .اما

16
بسياري از آن ها درمان مي شوند و دوباره به حالت طبيعي بر مي گردند در حاليكه مبتلايان به
بيماري هاي شخصيتي در حقيقت مشكل بنيادي دارند.اين كه چطور خودشان را مي بينند ، چه
طور احساس مي كنند،چطور با مشكلات مبارزه مي كنند،چطور با ديگران ارتباط برقرار مي
كنند،مساله ايست كه از آغاز زندگي شكل گرفته و احتمالا تا پايان هم ادامه خواهد
داشت.انجمن روان پزشكان آمريكا در ارتباط با مجامع علمي در سراسر دنيا،بيماري هاي
شخصيتي را رسما به 10 فرم شناخته شده مجزا تقسيم كرده اند.
اما در اين جا براي جلوگيري از اطاله كلام به 3 گروه تقسيم و مورد بررسي قرار مي گيرند.
گروه اول:دراماتيك ، احساساتي،متلون و سطحي.
است. border line سر دسته اين گروه شخصيت
روابط ناپايدار،ناتواني در كف نفس.كنترل نيازها،ناتواني در كنترل احساسات،آن ها هميش ه در
مرز احساسي هستند.هيچ چيز در زندگيشان دوام ندارد.نگرش آن ها نسبت به خودشان متغير
است،احساس آنها مرتبا در نوسان است.روابط آن ها با ديگران بالا و پا يين مي رود و توانايي
اتصال عاطفي با ديگران را ندارند.
از نظر احساسي كنترلي در كار نيست و هر واكنشي به نهايت مي رسد.

17
كمي خشم يا كمي غم يا يك ذره نگراني براي آن ها مفهومي ندارد .همه چيز به نهايت مي
رسد،اين افراد گاه بودن خود را احساس نمي كنند.
نسبت به اين كه چي و كي هستند مطمئن نيستند و به همين دليل مطمئن نيستند چه حرفه اي را
انتخاب كنند.با چه كساني دوستي كنند و در روابط عشقي ناپايدارند.اين افراد از يك احساس
شديد براحتي به يك احساس شديد ديگر منتقل مي شوند،در يك لظه با التماس كمك مي
طلبند و لحظه اي ديگر حق به جانب انتقام جويي مي كنند.
اين افراد به راحتي آلوده مواد مخدر،قمار،پر خوري هاي دوره اي،روابط جنسي،بي بند و
بار،خريد هاي معتادانه و ساير رفتار هاي اعتيادي مي شوند .از ويژگي هاي اين شخصيت در
مرحله هاي حاد اين است كه پوست تن خود را مجروح مي سازند و به خود آسيب م ي زنند و
اقدام به خودكشي مي كنند.شايع ترين فرم فكري اين افراد سياه و سفيد ديدن همه چيز است،يا
عاشقند يا فارغ يا دوستند يا دشمن.
در حقيقت اين رفتارها،تلاش هاي بي ثمر هستند براي جبران خلاء دروني و احساس هاي
ترسناك غير قابل كنترل
اين بيماري شايع ترين فرم بيماري شخصيتي است و مطالعات علمي بسياري براي درمان آن ارائه
25 سالگي شكل مي گيرد. - شده است.مثل بقيه مشكلات شخصيتي بين 15

18
به طور آماري از هر 10 نفري كه به روانشناسان مراجعه مي كنند 1نفر مبتلا به اين بيماري است.
يكي از مشكلات تشخيصي اين بيماري اين است كه اغلب به دليل همراه بودن با ساير بيماري
هاي عصبي مورد بررسي قار نمي گيرد.نزديكان بيماران مبتلا به اين مشكل شخصيت ي 5 برابر
بيشتر خطر ابتلا به اين بيماري را دارند.زندگي اين افراد لبريز از نوسان هاي احساسي
است،همراه با حساسيت به انتقاد،خشم هاي بي رويه و ترس از رها شدن و بي عشق ماندن .اين
بيماران گاه علائمي از ساير مشكلات شخصيتي را هم نشان مي دهند،افسردگي ها هم در اين
افراد ديده مي شود.
مردان مبتلا به اين مشكل شخصيتي درصد بالاتري از خودكشي را دارند. به طور كلي 5درصد
اين بيماران كه تركيبي از افسردگي به همراه دارند،نهايتا در نتيجه خود كشي جان مي بازند .از
dynamic نظر درماني روي اين بيماري مطالعات بسيار شده،اغلب روان درماني هاي فرويدين
چندان موثر نبوده.
جديد ترين متد درماني است كه متاسفانه نياز به گرو ه Therapy dialectical behavior
هاي درماني آزموده دارد و هنوز افراد به اندازه كافي اين متد را نياموخته اند.
شرط اوليه درمان،محكم و مهربان بودن روان درمان گر است. اين افراد به عناوين مختلف از
مرزهاي ارتباطي تجاوز مي كنند به همين دليل از ابتداي درمان بايد زمان تراپي،شروع و پايان
19
جلسه،روز و ساعت مشخص و دلايلي كه بيمار مي تواند ترا پي ت را پيچ كند و يا به او تلفن
كند،مشخص شود تا كم كم مفهوم فوريت درماني و پزشكي بيمار را درك كند.
در كودكي در شرايط غير قابل اعتمادي به سر برده border line اعتقاد بر اين است كه افراد
اندو بهترين درمانگر كسي است كه به گفته خودش ايمان دارد و عمل مي كند و محدود يت
ها،نشانه تنبيه نيستند بلكه نشانه اعتقاد درمانگر به مقررات حاكم بر روان درماني است .در طول
جلسات حل مشكلات بيمار به او آموخته مي شود رفتارهاي بي منطق، غير عاقلانه و خطرات در
طي جلسات گروهي مورد بحث قرار مي گيرند،افراد ارتباط خودشان را با هم در حضور
ترابيست مورد مطالعه قرار مي دهند و به بهسازي ارتباطي دست مي زنند.
هيچ گونه دارويي قادر به تغيير ساختار اصلي اين بيماري شخصيت ي نيست اما داروهايي كه
تغييرات خلقي را تحت كنترل مي آوردند و آن هايي كه از شدت احساس ها مي كاهند اغلب
در اين بيماران موثر خواهند بود.
الكل ،مواد مخدر،قرص هاي خواب آور و بعضي داروهاي ضد اضطراب اگرچه ممكن است
آرامش موقتي به بيمار بدهند اما نهايتا حال بيمار را بدتر مي كنند.در برخي از اين بيماران كه
اقدام به خودكشي و يا مصرف بي رويه مخدر ها زير سوال هست بستري شدن كوتاه مدت در
بيمارستان ضروري است.اين بيماران بيشترين و مشكلات روحي و رواني،عاطفي و اجتماعي را

20
تا دهه 30 زندگي اغلب دارند و اغلب 35 سالگي به بعد كم كم طوفان احساسي شان آرام مي
گيرد.
است.اين افراد احساس خود narcissist دومين شخصيت از گروه اول،شخصيت خود شيفته يا
بزرگ بيني در موفقيت هايشان،استعدادهايشان و توانايي هايشان غلو مي كنند و واقعا انتظار
دارند كه ديگران آن ها را مورد تاييد قرار مي دهند،مشغوليات ذهني اين آدم ها هم روياي
موفقيت هاي بي حساب،قدرت بي اندازه،عشق ايده آل و برتري از ديگران است.
اين ها باور دارند كه افراد استثنايي هستند و مردم كوچه و خيابان آنها را نمي فهمند وبايد با
افراد استثنايي و مقامات بالاي اجتماعي د مخور باشند.نياز بسياري براي ستايش دارند.اين افراد
انتظار دارند به طور ويژه اي سه ديس بگيرند.حق خودشان مي دانند كه ديگران بر ايشان استثن ا
قائل باشند،اين افراد از ديگران براي رسيدن به منافع خودشان استفاده مي كنند.احساس همدلي
و همدردي با ديگران را ندارند و به نظر نمي آيد كه احساس ها و مشكلات ديگران را بفهمند و
اهميت بدهند. شايعا غبطه افراد موفق را مي خورند ولي اعتقاد دارند كه ديگران به آنها حسد
مي ورزند،برخورد و رفتار آنها طلبكارانه و خودخواهانه استكه اغلب زير يك نقاب جذاب
معقول پنهان مانده است.چنانچه 5علامت بالا در كسي ظاهر شد وي شخصيت خود شيفته
دارد.تك تك علائم بالا مي تواند در افراد نسبتا سالم هم ديده شود و بعضي ديگر از بيماري ها

21
نيز برخي از اين علائم رادارند.به عنوان مثال بي ماران مبتلا به جنون ادواري در دوره شيدايي
احساس خود بزرگ بيني دارند ولي موقتي و ناپايدار است.
از نظر درماني زماني اين افراد به درمانگر مراجعه مي كنند كه شكست هاي پي درپي عشقي و
عاطفي آنها را به زانو در آورده باشد.
است. histrionic personality سومين شخصيت در گروه اول
در واقع دراماتيك،احساساتي و تشنه توجه مي باشد.
3-2 درصد افراد مبتلا به اين شخصيت هستند كه شايعا هم در خانه ها ديده مي شود و اغلب به
راحتي قابل تشخيص است.
اين افراد وقتي مركز توجه نيستند ناراحت مي شوند.احساسات آنها سطحي است و سريعا تغيير
پيدا مي كند.به فرم تحريك كننده اي براي ديگران طنازي و دلبري مي كنند .دائما از طريق
مدل مو،آرايش،لباس هاي نامتعارف و حركات عجيب،تلاش براي جلب توجه ديگران دارند.
فرم حرف زدن اين افراد سطحي،پر تظاهر و غير صادقانه است.
در نشان دادن احساساتشان تعادل ندارند اغلب هر چيز ي را يا خيلي دوست دارند يا خيلي
متنفرند.قابل فريب دادن هستند، زود تحت تاثير قرار مي گيرند،زود باور و ساده لوح اند.روابط
خدو را اغلب صميمي تر از آنچه هست مي پندارند،اينافراد اعتماد به نفس كمي دارند،از تلون
22
احساساتش استفاده مي كند تا توجه محيط را به خود جلب كنند،سعي مي كنند،سعي بسيار
دارند كه جذابيت خود را افزايش دهند.
اغلب تصورات و خلاقيت خوبي دارند ولي به جاي تكيه كردن بر دانش و تحقيق در زندگي با
احساساتشان تصميم مي گيرند.نه به گذشته اهميت مي دهند و نه به آينده،آن ها درحال زنداني
اند.هميشه تلاش آنها براي دستيابي خواسته هاشان در زمان حال است،آينده نگر نيستند.به نظر
مي آيد كه سعي مي كنند رضايت ديگران را برآورده سازند اما هميشه به فكر خودشان هستند .
اين افراد مي توانند شديدا به كسي وابسته شوند،پر توقع باشند،نقش بازي كنند و ريا كاري از
خودشان نشان دهند،از اشك،حملات غش،از خشم بدون كنترل،از دروغ يا هر حربه اي كه
لازم باشد بهره مي گيرند تا به هدفشان برسند.
عليرغم رفتار هاي تحريك كننده،در واقعيت علاقه به رابطه جنسي ندارند،ناتواني جنسي در
مردها و عدم توانايي در ارضاء،در خانم هاي مبتلا به اين شخصيت بسيار شايع است.
تحليلي نيازمندند .آنها بايد در analytic درمان اين گروه بيماران اغلب نياز به درمان هاي
جلسات درماني بياموزند كه به زندگي در كل توجه كنند و با خودشان آشتي كنند.دارو درماني
تنها در مواردي كه مشكل شخصيتي همراه با ساير مشكلات رواني مثل افسردگي يا اضطراب
باشد مورد استفاده قرار مي گيرد

23
antisocial چهارمين شخصيت از گروه اول شخصيت ضد اجتماع يا
اين افراد عليرغم توانايي در تجزيه و تحليل مسائل كاملا با اخلا قيات هيچ گونه رابطه اي ندارد
آن ها مسئوليت قبول نمي كنند،به قانون احترام نمي گذارند،به حقوق ديگران تجاوز مي
كنند.اگر سر راهشان مانعي قرار بگيرد حتي از نابودي ديگري ابايي ندارند و در مقابل همه اينها
مطلقا احساس گناه وجود ندارد.
مشكل با اين افراد اين است كه ،از يك طرف به عنوان عضو يك جامعه نبايد از متجاوزين به
حقوق ديگران حمايت كنيم و از طرف ديگر روانشناسان در اين نكته متّفق القولند كه اين افراد
از نظر رواني و نياز به كمك دارند .آنها از بچگي ناسازگارند،در مدرسه از مدرسه فراري
هستند،دزدي مي كنند،از خانه فرار مي كنند و...
شايعا مبتلا به بيماري فقدان تمركز هستند و اغلب به عنوان كودكان دشوار به مراكز تاديبي
فرستاده مي شوند.
در بزرگسالي عادتاً دروغ مي گويند،در هيچ رابطه اي پايدار نيستند،در هيچ كاري دوام نمي
آورند. اگرچه در ارتباطات سطحي در جامعه جذاب به نظر مي آيند ولي مكرر ا افراد را
ناراحت،خشمگين و مورد سوء استفاده قرار مي دهند.اين افراد تقلب،دزدي،آزار رساندن به

24
ديگران ابايي ندارند و حتي وقتي تنبيه مي شوند بازهم از رفتار خود متنبه يا شرمنده نيستند و
براي رفتار غير انساني بعدي،خودشان را موجه تر مي بينند.
علائم تشخيص اين شخصيت:
1) احساس خود بيني
2) قانون شكني
3) متقلّب
4) احساس دلجويي و ترحم نسبت به ديگران ندارند.
5) احساس گناه و شرمندگي در مقابل آزارهايي كه به ديگران مي رسانند ندارند.
6) به تعهدات اجتماعي خود عمل نمي كنند.
7) زود اعصباني مي شوند ودر مقابل انگيزه هاي ناگهاني توان مقاومت ندارند،به همين دليل
اغلب با ديگران به دعوا و جنگ و جدال بر مي خيزند.
8) در دوران نوجواني،مشكلات رفتاري زيادي در مدرسه دارند.
گروه دوم:گروه شخصيت هاي درونگرا،ترسيده و خود خور
1) شخصيت پرهيز كاري (دوري كننده)
شديداً مراقب رفتار و كردار و نحوه لباس پوشيدن يا محبت كردن خود هستند،در دل اين افراد
هميشه ترس از رسوايي وجود دارد.

25
عليرغم اين كه بسيار علاقمند به ايجاد ارتباط با ديگران هستند ولي نهايتا از افراد دوري م يكنند
در تمامي مناسبت هاي اجتماعي ناراحتند،مي ترسند كه مورد تمسخر قرار گيرند.
يكي از ترس هاي بزرگ اين افراد طرد شدن است. طبعاً چنين افرادي از اعتماد به نفس كمي
برخوردارند، حساسيت بيش از اندازه از خودشان نشان مي دهند و از كمك گرفتن و طلب
مساعدت از ديگران خودداري خواهند كرد.اگر روزي احساس كنند شخص ي آنها را دوست
ندارد حاضرند تمام فعاليت هاي شخصي و اجتماعي خود را تغيير بدهند تا از وي دوري كنند.
علائم ناراحتي در جمع از اوايل جواني شروع مي شود، با فقدان اعتماد به نفس همراه شده و به
تمامي بخش هاي زندگي اين افراد نفوذ پيدا مي كند،از ارتباط اجتماعي با ديگران تا ارتباط
حرفه اي هنگام كار و حتي ارتباط عاطفي با جنس مخالف.
شيوع اين شخصيت به حدود 1٪ از كل جمعيت مي رسد و در زن و مرد يكسان است. برخي از
يا ترس از اجتماع هم در رنج هستند،برخي ديگر به افسردگي و phobia اين افراد از بيماري
نگراني هاي بيمار گونه مبتلا مي شوند.
ويژگي هاي اين افراد:
1) خجالتي بودن
2) درون گرايي

26
3) فقدان اعتماد به نفس
4) نگراني در جمع
مطرود شدن ، rejection 5) حساسيت بي حد به
6) از ملاقات با افراد تازه و يا تجربه هاي جديد مي ترسند و طبعا دوري مي كنند.
7) به ديگران اعتماد نمي كنند.
8) ترس از كار غلطي كردن،حرف اشتباهي زدن و رسوا شدن هميشه همراه آنان است .
9) فعاليت هايي كه براي يك انسان سالم جزء رفتارهاي روزمره بوده و بدون مقدمه انجام پذير
است براي اين افراد دشوار و همراه با پسامدهاي نگران كننده به نظر مي آيد.
10 ) چنانچه وارد يك رابطه بشوند اغلب به ديگران وابسته اندو هميشه نگران از دست دادن
رابطه اند.
11 ) اين افراد اغلب به يك روند تكراري عادت مي كنند و هميشه از تغيير پرهيز مي كنند،چرا
كه هرگز به خود ايمان ندارند.
12 ) اين ها گروههايي هستند كه از ترفيع و ارتقاء هم خوشحال نيستند و اغلب به بهانه جامعه
پسند پيشنهادات جديد را رد مي كنند.
درمان
27
درمان ديگري psychotherapy supportive در ابتدا اين افراد جزء روان درماني حمايتي
را تحمل نخواهند كرد.ولي بعد از ايجاد ارتباط و اعتماد،روان درماني آگاهي دهنده و حتي
قابل استفاده خواهد بود،رفتار درماني و تمرين هاي مخصوص كه analytic روان درماني
گستره تجربي افراد را بيشتر مي كند براي اين افراد مفيد است
هم در بهبود روابط عاطفي موثر است.رفتار درماني با Psychotherapy inter pensonal
social آموزش اتكاء به نفس assertiveness training استفاده از تكنيك هايي مثل
آموزش مهارت اجتماعي و انجام مي شود.منطق درماني كه تصورات غلط را skill training
و بيمار را در آشنايي با توانايي هاي خود ياري مي congnition therapy زير سوال مي برد
دهد براي رشد اعتماد به نفس بسيار موثر است.
گروه درماني هاي حمايتي تاثير بسيار در ايجاد اعتماد به ديگران وكاهش ترس از جامعه خواهد
داشت.
داروهاي مصرفي براي نگراني ها و جلوگيري از دست پاچگي در مقابل ديگران به اين بيماري
كمك مي كند كه قدم هاي اوليه را بهتر و راحت تر بردارند.
dependant دومين شخصيت از گروه دوم، شخصيت وابسته
اين افراد در وابستگي به ديگران از حدود و مرزهاي طبيعي مي گذرند.

28
همه ما به گونه اي به ديگران وابسته ايم اما نه به اين معنا كه بدون ديگران قادر به زندگي كردن
نباشيم. شخصيت وابسته بدون ياري ديگران قادر به ادامه زندگي نيست . اين افراد از نوجواني
قادر به بريدن بندهاي وابستگي به خانواده نبوده اند.
اغلب اين افراد به اطمينان گرفتن از ديگران نظر خواهي،ياري گرفتن،تاييد خواستن و خلاصه به
نوعي به يك بردگي رواني تن در داده اند.اغلب اين افراد نيازمند به تاييد دي گران هستند .از
تنهايي رنج مي برند،به اميد پشتيباني و حمايت ديگري است كه مي توانند به زندگي ادامه
دهند.ترس از اينكه مبادا به خود واگذاشته شوند و مجبور باشند كه از خودشان مراقبت
كنند،رهايشان نمي كنند.اين افراد با كسي مخالفت نمي كنند چرا كه مخالفت ممكن است به
خشم ديگري بيانجامد و خشم مي تواند بهانه اي باشد براي اينكه او را تنها بگذارند.
اين بيماري شايع ترين بيماري شخصيتي در مراجعين به روان پزشكا ن است .در بررسي هاي
آماري در آمريكا بين زن و مرد يكسان است ولي در ايران احتمالا بين زن ها شايع تر است.
علائم تشخيصي عبارتند از:
1)اين افراد بدون مشاوره با ديگري نمي توانند تصميم بگيرند و اگر هم تصميم بگيرند به كرات
از ديگران نظر خواهي مي كنند و پاسخ هاي منفي بسيار آن ها را نااميد خواهد كرد.
2)اغلب اين افراد در بخش هاي عمده زندگي شان مسئوليت را به عهده ديگران مي گذارند.

29
3)اين افراد تنبل و بي انرژي نيستند،بلكه به طرح و نحو اجرا و تصميمات خودشان اعتماد ندارند
و نيازمند هستند كه ديگري آنها را سرپرستي كند.
4)براي نگهداري منبع حمايت از هيچ كاري دريغ نمي كنند حتي اگر لازم باشد به كاري دست
بزنند كه تحقيرآميز و ناخوشايند باشد.
5)از تنهايي ناراحت و نااميد مي شوند،در واقع تنهايي به طور اغراق آميزي دردناك و غير قابل
تحمل تجسم مي شود.
6)اين افراد به محض جدائي شان از مرجع حمايتي به سرعت خودشان را به دامن رابطه با
ديگري مي اندازند كه طبعا عجولانه وناموفق است
7)اگر با مسئله اي مخالف باشند،از ترس اينكه حمايت ديگري رااز دست بدهند،نظرشان را بيان
نخواهند كرد.
اين افراد در زندان نيازمندي هايشان زندگي مي كنند،از اعتماد به نفس بي بهره اند،در گفتگو از
خويشتن اغلب تحقيرآميز و ناتوان ياد مي كنند .در گفتگو با ديگران حتي اگر با نظريات
ديگري مخالف باشند او را تاييد مي كنند مبادا كه با ابراز عدم توافق جايگاه خود را به خطر
بياندازند.اين افراد اغلب علائم بيماري هاي شخصيتي ديگري را هم نشان مي دهند . و شايعا به
افسردگي ها و بيماري هاي اضطرابي مبتلا خواهند شد.درمان اين افراد روان درماني است .و

30
بيشتر كار روي اعتماد به نفس و انجام كارها و فعاليت هاي مناسب بدون مشورت با ديگران
متمركز خواهد بود.روانكاو براي اين افراد الگو خواهد بود و بايد مراقب باشد كه وابستگي
بيمار گونه به وجود نيايد.آموزش مهارت هاي اجتماعي و اتكاء به نفس همراه با منطق درماني و
رفتار درماني كمك بسياري به اين بيماران خواهد كرد.
در موارد افسردگي و اضطراب در مان هاي دارويي نقش ارزنده اي دارد.

شخصيت وسواسي
اين افراد در طول رشد روند ويژه اي را طي مي كنند كه نهايتا در نوجواني و جواني به اين
شكل تظاهر خواهد كرد.با وجدان بودن،مقرراتي بودن،وقت شناسي،دقت و توجه به ريزه كاري
از ويژ perfectionism ها،قابل اعتماد بودن و يه عبارت مرسوم بين ايراني ها كمال گرايي
خواهد بود .اين شخصيت در بين زنان و مردان موفق O.C.D گي هاي شخصيت موفق
است.ولي در شخصيت وسواسي مسائل به شدت غير قابل تحملي نشان داده مي شوند.
برخي افراد به مدلي تبديل مي شوند كه بسار رقابتي هستند، پر كارند و زود اعصباني مي شوند
و اغلب در خطر سكته هاي قلبي و مغزي هستند شخصيت وسواسي روند خاصي است كه
شخص مبتلا در زندگي اتخاذ كرده در حاليكه بيماري وسواس يك اختلال هورموني مغزي
است كه بوسيله دارو درمان مي شود.
ويژگي شخصيت هاي وسواسي عبارتند از:
1) مشغوليت ذهني با جزئيات،قواعد،برنامه،نظم و تربيت به اندازه اي كه خود فعاليت مورد نظر
تحت اشعاع قرار بگيرد .
2) كمال گرايي به حدي كه مانع به پايان رساندن يك برنامه است.
3) خود را در مسئوليت هاي كاري و حرفه اي غرق كردن به اندازه اي كه جايي براي لذت
جويي باقي نماند.

32
4) در باره اخلاقيات،وجدان،ارزش هاي اجتماعي بسيار خشك و غير قابل انعطاف بوده به حد
غير معقولي از حد تعادل فراتر مي روند.
5) ناتواني در دور انداختن اشيا وقتي كه مصرف متداولي ندارند و تعلق احساسي هم وجو د
ندارد.
6) عدم توانايي در استفاده از نيروي كار ديگري و همه بار را به دوش خود گرفتن به دليل اين
كار كه هيچ كس مورد پسند او نيست.
7) به وجه اسفباري در مصرف پول صرفه جويي كردن براي آينده چنانچه گويي پول فقط براي
حل مصيبت هاي آينده ذخيره شود.
8) لجبازي و سخت گيري غير قابل تحمل براي اطرافيان و انطباق ناپذيري
اين افراد اغلب بلند پروازند،زمان براي آنها بسيار اهميت دارد،لجباز اما دقيق هستند،بيش از حد
منطقي و قانوني هستند اما متاسفانه تعادل و سازگاري ندارند.
همه چيز بايد در حد كمال باشد،تحملي براي خدشه و جايي بر اي اصلاح در ذهن اين افراد
موجود نيست.اين افراد با خودشان هم بسيار سخت گيرند،پيشوندي كه اين افراد خود و
است.مثلا من مي بايست به اين نتيجه برسم. « بايست » ديگران بسيار بكار مي برند مي

33
همه چيز براي اين افراد بايد دليل داشته باشد. فكر جاي احساس را در ذهن اين آدم ها اشغال
كرده و در نتيجه بسياري از كارهاي انسان كه به منظور رفاه دو لذت جويي انجام مي شود در
دنياي اين افراد زائد غير معقول و احمقانه است.
اين افراد شديدا معتاد به كار هستند و به ندرت مرخصي مي گيرند،مگر به قصد انجام يك كار
معقول مثل خريد يك خانه.
عليرغم كار بيش از اندازه اي كه مي كنند و طرح هاي دقيقي كه مي ريزند اغلب نتايج
كارشان رضايت بخش نيست چون حاضر به ريسك كردن نيستند و ترس از اشتباه هميشه آن ها
را عقب نگه مي دارد.
اين افراد به سرعت به ديگران برچسب مي زنند و رفتار آنها غير انساني،احمقانه و خود خواهانه
و...مي نامند.
يكي از مشكلات بزرگ آنها جمع كردن وسايل،مدارك و چيزهايي است كه ممكن است در
آينده مصرف داشته باشند.آسان ترين و شايع ترين احساسي كه اين افراد نشان مي دهند احساس
خشم و نارضايتي و نادر ترين احساسي كه قادر به نشان دادن آنها هستند عشق و دل جويي
است.يكي ديگر از ويژگي هاي اين شخصيت ترس از تغيير است.
آنها تغيير را به عنوان يك آسيب پذيري مي انگارند،چراكه نتيجه نهايي ناپيدا است.

34
اين نحو تفكر مشكل بزرگي در راه درمان اين افراد است.
اين افراد در سنين بالاتر گرفتار افسردگي مي شوند چون خود را آن طور كه انتظار دارند موفق
نمي بينند. رابطه آنها با همسر و فرزندان شان جذاب و دلپذير نيست.
« درمان »
اولين روش روان درماني همراه با منطق و رفتار درماني است.بايد به آنها آموخته شود كه آينده
براي هيچ كس مشخص و مطمئن نيست.اضطراب جزيي از زندگي است و كمال گرايي نوعي
وهم و تخيل غير واقعي است.
پذيرش نقاط ضعف خود و ديگران از طريق روان درماني،كاهش افسردگي از طريق
دارو،اصلاح انديشه هاي مخرب و اعتقادات بي اساس از طريق منطق درماني پايه هاي اصلي
. درمان اين افراد را تشكيل مي دهد 1
-1 بزه چيست؟
بزه به معني انجام دادن عملي خلاف قانون مي باشد،كه به فاعل آن نسبت داده مي شود(بزهكار)
بزهكاري امروزه پديده اي رايج در ميان اقشار كم درآمد يا بي درآمد جامعه مي باشد ،ليكن
تاليف : هاشميان، كيانوش، « مباني روانپزشكي » - تاليف،حسيني سيد ابوالقاسم، انتشارات دانشگاه مهشد، 1359 « روانپزشكي باليني » .1
انتشارات تبيان تهران، 1377

35
دليل قطعي نمي باشد كه لزوما هر انسان كم درآمد يا بي درآمد مرتكب بزهكاري شود و
اصولا بزهكاري براي جرايم ارتكابي اطفال و نوجوانان زير 18 سال بكار مي رود.
2)بزه و شخصيت
اصولا ميان بزه و شخصيت نمي توان رابطه قطعي و حتمي يافت،اينگونه نيست كه هر شخصيت ي
تنها يك جرم خاص را انجام دهد. جرايم كلاهبرداري را كساني كه از بهره هوشي بالايي
برخوردارند بيشتر مرتكب مي شوند.اما عده اي معتقدند كه تمام بزهكاران از بهره هوشي پاييني
برخوردارند .چرا كه اگر بهره هوشي بالايي داشتند توان گرز از چنگال عدالت را نيز داشتند كه
هميشه اينگونه نيست. يا زنان به خاطر توان بدني،شيوه و اطفال به دليل شرايط خاص فيزيكي و
عقلي نمي توانند مرتكب سرقت برنامه ريزي شده و....بپردازند و اغلب مرتكب جيب
. بري،كيف قاپي و...مي شوند 1
3 : بزهكار كيست؟
گرفته شده است. « خطا كردن » به معناي delinquency بزهكار از واژه لاتيني
بزهكار وضع يا حالتي است كه شخص تخطي كننده از الزامات قانوني خود را با آن مواجه
مي يابد. در اين صورت ارتكاب جرم موجب اسن اد و مسئوليت به وي شده و متعاقب آن با
مجازات هايي نيز روبه رو مي شود.
1. نا به هنجاري و بزهكاري كودكان و نوجوانان-تاليف:نجفي توانا،علي-تهران،آموزش و سنجش، 1385
36
اصطلاح بزهكاري را مي توان به هنگام مشخص ساختن تمامي صور خطي از قانون و همچنين
اموري چون دزدي ها،تقلب ها و... كه در كشور يا منطقه اي و يا دوراني خاص واقع مي شود
به كار برد.
اما اگر رفتاري با انتظارات مشترك اعضاي جامعه و يا يك گروه يا سازمان اجتماعي سازگار
نباشد و بيشتر افراد آنرا ناپسند قلمداد كنند،كجروي اجتماعي است.كساني كه رفتار انحرافي و
ناهنجاري آن ها دائمي باشد و گذرا نباشد منحرف خوانده مي شوند.
برخي ويژگي هاي شخصيتي افراد بزهكار عبارتند از بي قاعدگي ارتباط بين فرد و جامعه و
ارتكاب رفتارهاي ناهنجار و خلاف مقررات اجتماعي.
افراد بزهكار نسبت به هنجارها ي جامعه بي تفاوت اند و برخي ديگر از مشخصه هاي رفتاري
"آن ها خود محوري،پرخاشگري،فريبندگي ظاهري و عدم احساس مسئوليت است برخي از
آن ها در پوشش و سبك و ظاهري خويش بويژه در شيوه لباس پوشيدن،آرايش مو و صورت به
گونه اي خلاف قاعده و سبك مرسوم ساير افراد اجتماع عمل مي كنند تا جلب توجه نمايند.
بسياري از آنان به دليل سركوب خواسته و ارضاي تمايلات دروني از كانون خانواده بيزار شده
و رفتارهاي نا به هنجاري نظير فرار از خانه،ترك تحصيل،سرقت و اعتياد گرايش پيدا مي كنند .
عده اي به دليل شخصيت برون گرايانه تمايل دارند.

37
در انواع جشن ها شركت نموده و براي لذت جويي دست به اعمال خلافي بزنند تا جلوي
ديگران خودي نشان دهند،همچون رقص يا استفاده از مشروبات الكلي در مجالس.
گروهي از بزهكاران نيز مشخصه بارزشان پر جوش و خروشي و بيان اغراق آميز،روابط هيجاني
بين مردي ،نگرش خود مدارانه و...است.
اين افراد براي اينكه خودي نشان دهند به هر تجربه اي،حتي اگر براي آنان گران تمام
شود،مبادرت مي ورزند.
تنوع طلبي، ماجرا جويي، خود باختگي احساسي و غلبه كن ش هاي احساسي بر كنش هايي
عقلاني از جمله مشكلات رفتاري است كه اين دسته افراد را به سوي موقعيت خطرزا و ارتكاب
اعمال بزهكارانه رهنمون مي سازد.
در شناخت علل و عوامل بزهكاري ديدگاه هاي بسياري وجود دارد كه به طور كلي 3 رويكرد
در خور توجه است.
1) رويكرد زيستي:
به رغم بعضي نظير لومبوزو،بزهكاري از عوامل ارثي منشا مي گيرد،از قبيل آسيب هاي
مغزي،نارسايي غده ها،عدم توازن كروموزوم ها و...
2) رويكرد روانشناختي

38
نارسايي نظريه زيستي در تبين بزهكاري به پيدايش نظريه روانشناسي انجاميد،در اين رويكرد در
شناخت انواع بزهكاري،ناسازگاري شخصيت انواع عقده ها و ...عنوان شد، اين رهيافت با
روانپزشكي و روانشناسي باليني در ارتباط است.
3) رويكرد جامعه شناختي
بسياري بزهكاري را معلول نظام اجتماعي پيرامون مي دانند،از اين رو فقر،فرصت هاي مسدود
شده،خرده فرهنگ هاي مشوق بزهكاري كه جوان در آن جاي يافته و ...را عامل اصلي در تبيين
آن مي دانند،در اين ديدگاه حتي عوامل رواني نيز از محيط پيرامون ناشي مي شوند.
برخي افراد به بزهكاري نوجوانان اعتقاد دارند و آنرا بدين گونه تعريف مي كنند،كه اگر جرم
توسط فردي انجام شود كه هنوز به سن قانوني نرسيده ا ند در اين صورت به آن بزهكاري
نوجوانان مي گويند.
در خصوص علل و عوامل بزهكاري، مواردي چندي بر شمرده است و اغلب به 2 دسته عوامل
بزه زاي شخصي(فردي)شامل علل هايي ارثي ،اختلالات رواني و علل اجتماعي بزهكاري كه
شامل شرايط خانوادگي، محيط آموزشي،نقش همسالان و وضعيت اقتصادي- اجتماعي
است.شرايط خانوادگي نظير از هم گسيختگي ،اعتياد،سابقه محكوميت و تعدد زوجات
است.جرايم ارتكابي نوجوانان و جوانان به 3گروه عمدتا تقسيم مي شود:

39
الف) جرايم بر ضد اشخاص مانند اعمال منافي عفت،ايراد ضرب و جرح عمدي و...است .جرم
ضرب و جرح در بين نوجوانان بيشتر براي خودنمايي كردن و دست و پنجه نرم كردن در بين
بقيه دوستان خود به اين گونه اعمال مجرمانه و بزهكارانه مي زنند و بيشتر در مكان شلوغ
مبادرت به اين كار مي كنند به دليل آنكه اشخاص براي مكان ها بيشتر جلب توجه مي كنند .از
جمله جرايم عليه اشخاص كه بيشتر در نزد جوانان شايع است زنا، لواط و...است. اينگونه جرايم
در دين اسلام از شديد ترين گناهان و داراي مجازات سنگين نيز مي باشد.در هر حال ريشه اين
جرايم را بايد در فرهنگ و مسائل اجتماعي يك جامعه بررسي كرد .در بسياري از جوامع
برقراري رابطه آزاد زن يا مرد با مرد نش ان از آزادي مردي است و از طرف ديگر در چنين
جوامعي افراد بيشتر در معرض اين گونه روابط هستند.وضعيت اقتصادي گاه باعث مي شود كه
بنيان خانواده آسيب پذير شود.در خيلي از خانواده ها كه امروزه هم متاسفانه كم نيستند دختران
جوان آن خانواده براي كسب درآمد به جرايم منا في عفت رو آورده تا بدين صورت از
مشكلات اقتصادي فرار كنند و چه بسيار خانواده هايي كه پدران آنها معتاد بوده و چون درآمد
كافي براي خريد مواد ندارند.دختران خود را مجبور به اعمال منافي عفت مي كنند.
40
ب).جرايم بر ضد اموال
ميزان و نوع آن در هر اجتماع نسبت به اجتماع ديگر متفاوت مي باشد به طور كلي تعداد سرقت
كودكان و نوجوانان نسبت به ساير جرايم شان بيشتر است،چرا كه اين جرايم نسبت به ساير
جرايم از قبيل قتل و...ساده تر مي باشد و نياز به طراحي پيچيده و طرح و نقشه قبلي ندارد .اين
گونه جوانان بيشتر به كيف قاپي،جيب زني در مكان هاي شلوغ مي پردازند.
اين گونه افراد كه اغلب بين 18 تا 13 سال سن دارند،وقتي كه بزرگتر مي شوند،جذب باندهاي
سرقت با برنامه ريزي پيچيده مي شوند.البته در اين گونه سرقت ها نقش پسرها پر رنگ تر از
دختران است چرا كه دخترها بيشتر به دليل فرهنگ مردسالاري يا سنتي بودن خانواده تمايل به
سرقت مانند پسرها ندارند البته در حال حاضر تعداد دختراني كه سر دستگي گروه دارند كم
نيست.به جرات مي توان گفت كه شاخص جرايم اطفال، سرقت مي باشد.
ج) جرايم بر ضد نظم عمومي جامعه:هر اجتماعي بر طبق اصول و قواعد آن جامعه تجاوز كند و
نظم عمومي را برهم بزند مجرم است .از جمله اين اعمال :اعتياد به مواد مخدر و توزيع
آن،ولگردي،گدايي و جرايم منكر اتي تحقيقات نشان مي دهد كه بين شكست تحصيلي ،فرار
از منزل و مدرسه مددجويان و ميزان آسيب هاي اجتماعي رابطه معنا داري وجود دارد و دانش
آموزاني كه در يكي از مقاطع تحصيلي با شكست مواجه شدند شانس آنها براي موفقيت هاي

41
بعدي زندگي كاهش مي يابد و معمولا افراد شكست خورده و ناكام شده مدرسه به افراد بيكار
و باطل جامعه مبدل مي شوند و درصد احتمال روي آوردن به بزه زياد مي باشد.
روانشناسان به 19 عامل خطر زاي رفتارهاي مسئ له ساز اشاره كرده اند از جمله :رفتار سوء
مصرف مواد،بزهكاري،بارداري طي دوران نوجواني،ترك تحصيل،شكست تحصيلي در دوره
دبستان و راهنمايي،فقدان تعهد نسبت به مدرسه،بد رفتاري در مدرسه،فرار از مدرسه ،جا به
جايي مدرسه كه دانش آموز به دليل عدم تطاب ق با محيط جديد به سم ت بزه كشيده مي
شوند،تنبيه نمودن كه 95 ٪كساني كه در معرض آن هستند زودتر به سمت رفتارهاي خطر آفرين
سوق داده مي شوند،عدم وجود رابطه عاطفي و برخوردهاي شكننده و شكست زا،كودك را به
سمت سقوط سوق مي دهد و اين سقوط مترادف بزهكاري است.
در از هم گسيختگي خانوادگي نوجواناني كه بايد والد حمايت كننده زندگي مي كنند در
مقايسه با كودكاني كه با هر دو والد كه دائما با هم در حال نزاع از آرامش بيشتري
برخوردارند.اين ها كمتر به سمت بزهكاري مي روند،بنابراين عواملي چون تنش خانواده،شرايط
اقتصادي-اجتماعي،روابط معيوب عاطفي،طرد و عدم پذيرش به عنوان زمينه سازهاي بزهكاري
اشاره نمود.

42
در واقع والدين اولين و مهم ترين فاكتور در بزهكاري هستند.گاهي كمبود محبت سبب بروز
اختلال رواني و انواع انحرافات اجتماعي مي شود كه در چندين نسل اثر مي گذارد طفلي كه از
محبت والدين به دور باشد خود را از جامعه و خانواده طرد شده مي داند و حس انتقام جويي
يافته وبا انجام انحرافات اخلاقي و اجتماعي احساس رضايت خاطر مي نمايد.
مادر اولين شخصيتي است كه در زنگي يك طفل موثر قلمداد مي شد و از لحاظ محبتي
مي تواند تاثير به سزايي بر طفل بگذارد،پدر نقش دوم را اي فا مي كن د،پدر با حس تحكيم و
قدرت خود در محيط كوچك خانواده مي تواند به طفل بياموزد كه چگونه از قوانين آمره در
جامعه پيروي كند و هرگاه پدر اين حس تحكيم را اعمال ننمايد طبعا قواعد آمره در جامعه
براي وي مهم نمي باشد وبا لطبع طفل بي بند و بار شده و براي اجتماع خطرناك خواهد بود از
آسيب هاي مهلك خانواده،طلاق است،موجب مي شود كه طفل در محيط هاي مختل اجتماعي
احساس كمبود نموده وبا انجام اعمال خلاف خود نمايي كرده و خود را به صورتي مطرح نمايد
تا توجه ديگران را به خود جلب كند.
مسكن از موارد ديگري است كه مي تواند بر طفل آسيب وارد كند،مسك ن در زندگي افراد
بسيار موثر و امري حياتي است به اين دليل كه ممكن است مسكن يك فرد واقع در يك مجتمع
مسكوني چند طبقه باشد كه افراد رابطه تنگا تنگي با هم دارند طفل در چنين محيطي بيشتر رفتار

43
و آداب اطرافيان را پذيرا مي گردد و در صورتي كه مسكن ويلايي باشد طفل به دلي ل روابط
كمتري كه با ديگران دارد رفتار و آداب ديگران كمتر در وي تاثير مي گذارد و از طرف ديگر
هرچه مسكن كوچكتر باشد طفل شاهد مشاجرات ميان پدر و مادر و روابط جنسي آنها بوده و
به علاوه به دليل كمبود جا فرد نمي تواند تكاليف درسي خويش را به درستي انجام دهد،محيط
تفريح نيز ازجمله محيط هايي است كه مي تواند منجر به بزهكاري فرد شود تفريح از نياز هاي
اساسي بشر است،تفريح در صورت سالم بودن براي اعصاب ،روان و تسكين آلام روحي موثر
قلمداد مي شود. ولي هر گاه تفريح سالم براي افراد جامعه تامين نگردد،افراد در پي تفريحات
ناسالم برآمده و از اين رو به خيابان گردي كه امروزه در بين جوانان بسيار شايع است و وقت
گذراني در ترياها و مراكز تجاري وفرشگاه ها مي پردازند و اين خود آغاز كجروي و
انحرافات اخلاقي است،اين موضوع براي اطفال و نوجوانان يك آسيب بزرگ به حساب آمده
زيرا با كمبود محيط تفري ح مناسب،اطفال به تفريحات نا متناسب روي آورده و اين آغاز
. بزهكاري طفل است كه طبعا بر زندگي سالم افراد ايجاد خلل م يكند 1
-4 انواع بزهكاري با توجه به شخصيت مرتكب
مكتب تحققي،بزهكاري را برحسب عوامل جسمي و فيزيكي به انواع مختلفي تقسيم مي كرد از
جمله بزهكاري اتفاقي، هيجان، احساسي، ديوانه، مادرزاد.
1. نا به هنجاري و بزهكاري كودكان و نوجوانان،تاليف:نجفي توانا،علي ،تهران ،آموزش و سنجش ، 1385

بزهكار مادر زاد كسي است كه توانايي انطباق به مقررات محيط را ندارن و وي (لمبروز)معتقد
بود كه تنها با مجازات مرگ مي توان اين افراد را اصلاح كرد.
مجرمين اتفاقي،از نظر اجتماعي افرادي سازگار و عموما داراي رفتاري مطابق با مقررات قانوني
اند اما بر اثر جمع شدن كيفيات خارجي جرم را كه از قدرت استيلاي بر آنها خارج اند مرتكب
جرم مي شوند و بايد تبعيد شوند.
بزهكاران هيجاني،تحت تاثير هيجانات و اوضاع و احوال انفجاري مرتكب جرم مي
شوند،بزهكاران احساسي وقتي در موقعيت هاي احساسي قرار مي گيرند مرتكب مي شوند و
ديوانه ها هم كساني هستند كه كنترلي بر اعمال و رفتار خود ندارند(مجانين)در سال هاي بعد با
به وجود آمدن مكاتب گوناگون اين تقسيم بندي از بين رفت چرا كه توجه به عوامل جسمي
. نمي تواند عامل منحصر به فرد باشد 1
1. جرم شناسي نظري-تاليف:گس،ريمون-مترجم:مهدي كي نيا-تهران-مجد


فصل دوم:
مؤلفه هاي مؤثر بر شخصيت

46
گفتار اول: عوامل بيروني موثر بر شخصيت
انسان تنها موجود آفرينش است كه داراي اختيار است و هر گاه در مسيري قرار گيرد با نيروي
عقل مي تواند راه درست را انتخاب كند. ولي هميشه اينگونه نيست،بسيارند انسان هاي عاقلي
كه زماني شرايط بيروني زندگي چنان فشاري بر آنها وارد مي كند كه گريزي جزء ارتكاب
همه انسان ها در شرايطي مي توانند بزهكار باشند.و از آنجا كه « ژان پيناتل » جرم را ندارند،به تعبير
انسان دائما در طول عمر خود با محيط اطرافشان سروكار دارد،نمي تواند از نا به ساماني ها و
استرس آن محيط فارغ باشد و نا خود آگاه محيط تاثير خود را بر روي به عنوان يكي از اعضاء
آن محيط مي گذارد.تاثير عوامل بيروني بر روي تمام انسان ها يكسان نيست، بسيارند افرادي كه
در شرايط مشابه قرار مي گيرند ولي هركدام عكس العملي متفاوتي از خود نشان مي دهد كه
اين موضوع بستگي به پايبندي به ارزش ها و هنجارها،نوع تربيت،محيط،ويژگي هاي فردي
و...دارد. از بين عوامل بي شمار بيروني ،به كر چند مورد اكتفا مي شود:
اعتياد
اعتياد يعني وابستگي بيمار گونه به مصرف يك يا چند نوع مواد مخدر است كه فرد در پي
نرسيدن آن مواد،رفتار مواد جويانه از خود نشان مي دهد.مواد جويانه به معني آن است كه وقتي
مواد مورد نظر به شخص نمي رسد بدن وي شروع به لرزيدن مي كند .ادرارش زياد شده،عرق
مي كند،بي قرار و رنگ پريده مي شودو...

47
امروزه اعتياد انواع گسترده اي پيدا كرده و اشخاص به انواع مواد افيوني،از قبيل ترياك كه
وابستگي بدني به دنبال دارند.و مواد مانند حشيش و ماري جوانا كه وابستگي رواني مي آورند و
انواع الكل و مشروبات الكلي اعتياد دارند.افرادي كه به اعتياد رو مي آورند كم كم ارزش ها و
علائق شان عوض مي شود دوستان قبل جاي خود را به دوستاني مي دهند كه اغلب
معتادند،شخص ديگ تمايلي به كار و كسب ندارد و تمام دغدغه روزمره وي صرف پيداكردن
و مصرف كردن مواد مي شود. البته بسيارند افرادي كه ترياك مصرف مي كنند و به كسب و
كار روزانه خود نيز مشغول اند.اما بيشتر افراد به صورت افراطي مصرف مي كنند.شخص معتاد
كم كم به برداشتن پول از جيب ديگران يا قرض گرفتن پول اندك (براي مصرف روزانه)اقدام
مي كند.
تحقيقات نشان مي دهد كه 73 تا 97 ٪ كساني كه سيگار مي كشند،اختلال شخصيت دارند.
طبق نظر روانشناسان،سيگار كشيدن خصلت اورال است و كساني كه تمايل به مصرف سيگار
دارند و دوست دارند كه هميشه چيزي گوشه دهانشان باشد به خاطر آن است كه در دوره
نوزادي،زماني كه شخص گريه مي كرده و تمايل به مكيدن شير داشته به موقع ارضاء نشده از
اين رو در دوران بعدي زندگي خصوصا نوجواني تمايل به كشيدن سيار دارد.

48
بسياري از خانواده هايي كه پدر (اغلب پدر گاهي موارد هم مادر)اعتياد دارند شاهد نا به ساماني
رفتاري و بي اثباتي آنها در كلام مي باشند.خصوصا در اين گونه خانوادهها به جاي آنكه درآمد
صرف رسيدگي به امور خانه و بچه هاي آن خانه باشد،بخش اعظم آن صرف كسيدن مواد مي
شود.
در نتيجه خانواده از فشار اقتصادي بر خويش رنج مي برند.والدين نقش تربيتي را به روش هاي
متفاوتي ايفا مي كنند.گاهي با هدايت مستقيم پدر و مادر فرزندان را با ارزش ها آشنا مي سازند
و زماني به طور غيرمستقيم با الگو برداري و تقليد از شيوه رفتار والدين،روحيه و شخصيت خود
را شكل مي دهند. از لحاظ اصول تعليم و تربيت شيوه دوم كارآمد تر است مشروط بر آنكه
والدين حداقل داراي آن چنان شيوه زندگي باشند كه تقليد از آنها نتيجه عكس بروي
شخصيت آنها نداشته باشد. والديني كه به هر دليل در انجام اين تكاليف دچار ضعف و فتور
مي گردند نه تنها از اعمال روش مستقيم تربيت ناتوان خواهند بود بلكه به حالت غير مستقيم نيز
الگوي نامناسبي براي فرزندان تلقي مي شوند. مصرف مواد مخدر و الكل
به طور عام و اعتياد به مواد به طور خاص از جمله پارامترهاي خطرناك ي است كه به شدت
افراد را دچار مشكل و نارسايي و در نهايت موجب نا به هنجاري مي شود .حاصل اعتياد
والدين،آسيب رساندن به پيوندهاي عاطفي والدين سستي پيوندهاي خانوادگي،اخلال در نظم

49
خانواده و تقليل احساس مسئوليت نسبت به ساير اعضاي خانواده و عدم انجام تكاليف فردي و
جمعي و صرف درآمد خانواده براي تحصيل مواد مخدر و در نتيجه تضعيف توان عالي خانواده
جهت تامين نيازهاي ضروري بروز تشنج ميان والدين و از هم گسيختگي و اسف بار و وخيم
اعتياد والدين مانند بد آموزي،تقليل احساس زشتي و قباحت مصرف مواد مخدر،تقليد از
والدين،ايجاد حس حقارت در اطفال نسبت به والدين معتاد خود ضعف كنترل فرزندان توسط
چنين والديني و در نهايت انحراف اطفال و بزهكاري و يا اعتياد آنان نام برد.مطالعات انجام شده
در مورد بزهكاري و اعتياد جوانان نشان مي دهد كه درصد بسيار مهمي از آنان داراي فاميل
. معتاد اعم از والدين،خواهر،برادر،عمو و دايي بوده اند 1
-2 الكلسيم
الكل،ماده شيميايي است كه امروزه نقش مهمي در ارتكاب جرايم دارد .روابط الكلسيم و
تبهكاري از مدت ها پيش ثابت شده است و پژوهشگران تقريبا به اتفاق آراء،الكلسيم را عامل
تبهكاري شناخته اند .اما مسئله اصلي اين است كه آيا الكسيم فقط مولد تبهكاري مخصوصي
است يا اينكه در تبهكاري عمومي نيز تاثير دارد.در روابط الكلسيم،با بعضي از جرايم جاي بحث
و ترديد نيست اين جرايم عبارتند از قتل و ضرب جرح عمدي،سوء رفتار با كودكان كه اكثر
آنها مربوط به والدين الكليك است،جرايم جنسي كه بيش از نيمي از موارد آن مربوط به الكل
1. نا بهنجاري و بزهكاري كودكان و نوجوانان –تاليف:نجفي توانا،علي ،آموزشي و سنجش،تهران- 1385

50
است همچنين آتش سوزي هاي عمدي،تصادفات منجر به مرگ و جراحات ناشي از بي
احتياطي در حوادث رانندگي،ناشي از مستي است.
صرف نظر از مواردي كه نقش الكلسيم در بروز جرم به نحوي آشكار است، آيا تبهكاري
عمومي به نوبه خود با مصرف الكل در تغيير است؟ پاسخ به اين پرسش خيلي اطمينان بخش
نيست،زيرا داده ها متناقص هستند.درباره تكرار كنندگان جرم،آمارها نشان مي دهند كه تقريبا
نيمي از آنان الكليك هستند.اما در آمار عمومي،تمام گروه ها در آميخته اند و ميتوان در قبول
بررسي هايي كه درباره تغييرات تطبيقي بزهكاري و مقدار الكل مصرف شده در زمان و مكان به
عمل آمده است ترديد و مخالفت ورزيد.زيرا نمي توان وجود همبستگي بين دو پديده را ثابت
كرد و به عكس قبول رابطه اي كه كشور هاي شمالي و ايالات متحد آمريكا توانسته اند بين
. تنزل تبهكاري و تحريم برقرار نمايند مورد تامل است 1
-3 مهاجرت
مهاجرت به معني كوچ كردن افراد از محيطي به محيطي ديگر،كه مي توان از روستا به شهر يا از
شهري به شهر ديگر يا حتي از كشوري به كشور ديگر باشد.
مهاجران گاهي به خاطر پيدا كردن موقعيت هاي بهتر شغلي،مسكن،وضعيت آب و هوايي
بهتر،درآمد بيشتر و...از شهر وديار خود كوچ مي كنند.
1. جرم شناسي نظري-تاليف:گسن،ريمون-ترجمه:كي نيا،مهدي-تهران-مجد 1385

51
در محيط جديد قابليت انطباق بزرگترها خيلي بيشتر از كودكان و نوجوانان است .كودكان و
نوجوانان به خاطر آنكه دوستان خود را از دست مي دهند اغلب گوشه گير مي شوند.
بيشتر خانواده هايي كه در روستا و يا شهرهاي كوچك زندگي مي كنند،وقتي وارد شهرهاي
بزرگتر مي شوند اغلب با تضاد فرهنگي روبه رو مي شوند خانه بزرگ قديمي جاي خود را به
خانه هاي مختصر مي دهد،و اغلب كساني كه به دنبال كا مي آيند،شغل مناسب خود را پيدا
نمي كنند و بيكار مي شوند و آنگاه كه از لحاظ مالي با مشكل روبه رو مي شوند به مشاغل
سفيد مانند گل فروشي،روزنامه فروشي و...رو مي آورند و چه بسا همين مشاغل كه رنگ و
بوي ولگردي دارد،زمينه،ارتكاب جرم هايي مانند سرقت و...را فراهم آورد.
و در نتيجه مشكلات مالي ديگر افراد خانواده هم درگير مسائل مالي شوند و كودكان و
نوجوانان بر اين آسيب پذيرترين افراد خانواده اند.وقتي مهاجرت از كشوري به كشور ديگري
باشد،مشكلات دو چندان مي شود چرا كه فرد از لحاظ زبان،فرهنگ و حتي شيوه لباس پوشيدن
بسيار متفاوت از كشور تابع خود است.
مهاجران و فرزندانشان در شهرها گرفتار سرگرداني و بي اعتقادي به نظام ها و مقررات
اجتماعي و به انواع انحرافات كشيده مي شوند.بررسي ها نشان داده كه انواع جرايم از قبيل

سرقت،رابطه نامشروع و...در ميان مهاجران بيش از ديگران است و فقر،بيكاري و نبود تعليم و
. تربيت صحيح و كافي از عوامل مهم آن است 1
-4 خانواده
خانواده اولين و مهم ترين و سرنوشت ساز ترين مكاني است كه فرد در آنجا رشد كرده و پايه
هاي اوليه شخصيت وي در آن جا پي ريزي مي شود.هرگونه رفتار و تربيتي كه فرزندان داشته
باشند تا آخر عمر با آن ها باقي مي ماند .انسان موجودي اجتماعي است و براي رشد سالم
رواني-اجتماعي ضروري است كه در محيط اجتماعي مناسب و روابط مطلوب پرورش يابد.
اولين اجتماع خانواده است كه نخستين روابط اجتماعي با والدين در آن تجربه مي شود .ايجاد
احساس ارزشمندي يا عزت نفس در فرزندان از مهم ترين كاركرد هاي خانواده براي پرورش
افراد سالم است عزت نفس يعني برآوردي كه شخص از ميزان ارزشمندي خود دارد.هر انساني
كه تجربه رفتارهاي ديگران و درك آنها به اين احساس مي رسد.اگر اين رفتارها و برخوردهاي
ديگران توام با مورد قبول واقع شدن،احترام گذاشتن و دوست داشتن فرد باشد، ايجاد احساس
ارزشمندي مي كند و از درون خود را با ارزش،با كفايت،موثر و لايق درك مي كند و آثار اين
نوع نگرش او را فعال مي سازد و برايش سلامت رواني و شخصيتي به دنبال خواهد داشت.
1. نابهنجاري و بزهكاري كودكان و نوجوانان-تاليف:نجفي توانا،علي-آموزش و سنجش-تهران 1385

ولي تحقير انسان موجب ايجاد احساس بي ارزشي و بي كفايتي در وي شده و اين فرايند رواني
زمينه ساز بروز رفتارهاي نابهنجار،انحراف هاي اجتماعي و بزهكاري و بيماري هاي رواني مي
شود.
نپذيرفتن » تحقير از نظر عاميانه يعني كوچك كردن فرد،اما از نظر روان شناختي به معناي
آلفرد آدلر از روانكاوان « ويژگي هاي مثبت يك فرد و اجازه ابراز وجود به وي ندادن است
مشهوري است كه پايه گذار نظريه حقارت است.
سينه ما را بشكافند خواهند ديد كه ما »: او براساس مطالعات باليني و تحقيق هاي خود مي گويد
آدلر معتقد است، بسياري از خود كشي ها، ديگر «. دوست داريم ديگران ما را دوست بدارند
كشي ها، اعتياد ها انحراف هاي اجتماعي، بزهكاري ها و بدبيني ها به خود و ديگران ريشه در
احساس حقارت دارد. علاوه بر آدلر، روانشناسان ديگري هم هستند كه عامل حقارت را در
بيماري هاي رواني، انحراف هاي اجتماعي و بزهكاري، بسيار دخيل مي دانند.
اگر خوبي هاي انسان ها را نگوييم آنان گرفتار خاموشي مي شوند و تنها مي »: پاولف مي گويد
«. مانند واين تنها ماندن است كه انحراف ها و بيماري هاي رواني زا به دنبال مي آورد
افراد از 3 جايگاه تحقير مي شوند:

54
1) خانواده:خانواده اولين مكاني است كه فرد در آن تحقير مي شود. پدران و مادران ناآگاهي
كه از بدو تولد فرزند،شروع به كوبيدن و تحقير وي مي كنند و بدترين آسيب رواني را به او
وارد مي كنند،زيرا گفتن واژه ها و كلمات تحقير آميز حتي در دوران كودكي در سازمان
شخصيتي فرزند اثر گذاشته او را به سوي بي كفايتي سوق خواهد داد.
سرازير كردن كلمات تحقير آميز برفرزندان و فراموش كردن ويژگي هاي خوب آنان جرات
اظهار وجود و رفتار سالم را از او مي گيرد (مانند تو به جايي نمي رسي، تو دست پا چلفتي
هستي و...از حرف هايي تحقير آميزي هستند كه هر روز در خانه ها مي شنويم).
اگر اين سخنان زياد تكرار شوند،كودك آن ها را مي پذيرد و همان احساس و رفتار در
كودك ايجاد خواهد شد.
در خانواده هايي كه فرزندان خدو را تحقير مي كنند،آمار فرار از خانه،رفتارهاي
پرخاشگرانه،افت تحصيلي،استعمال سيگار،اعتياد،درگير شدن با والدين و بزهكاري از فراواني
بالايي برخوردار است.
هرچه زمان مي گذرد،فاصله بين پدرها و مادرها زياد » دكتر رابرت در تحقيقات خود مي گويد
مساله حقارت در دوران نوجواني و بلوغ از « مي شود و در نتيجه درگيري افزايش مي يابد
حساسيت بالايي برخوردار است و با توجه به تغيير هاي رواني و جسماني كه در اين سنين در

55
نوجوان پيش مي آيد،مساله حقارت يا احساس ارزشمند بودن اهميت خود را نشان مي دهد .در
اگر مشكلي برايت پيش »: يكي از مراكز مشاوره از نوجوان محصل سوم راهنمايي پرسيده شد
؟« بيايد اول با چه كسي مشورت مي كني
اين پاسخ پيامي .« به جز پدر و مادرم با هركه باشد مشورت مي كنم » : پاسخ جالبي داد وي گفت
دارد و آن اين است كه نوجوانان در موقعيت رواني و فيزيولوژيكي خاصي به سرمي برند و
والدين آشكار و آشنا به مسائل تربيتي بايد با ويژگي هاي فرزند خود آشنا باشند و رابطه ي
عاطفي و رواني سالمي با فرزندان خود ايجاد كنند.آمار نشان مي دهد بيشترين دزدي ها، اعتياد ها،
خودكشي ها، فرار از منزل و مدرسه در سنين ( 14 تا 18 ) سالگي اتفاق م ي افتد، اين دوره را
مي نامند، يعني سني كه نوجوان از خانه مي برد و به « از شير گرفتگي رواني » روانشناسان دوره
همسالان و كوچه و خيابان مي پيوندد،در خانواده هايي كه نوجوان احساس امنيت رواني نمي
كند و هر روز و هر لحظه تحقير مي شود،گريز از خانه بيشتر خواهد بود.
بنابراين به كار بردن نوع واژه ها و چگونگي برخورد پدر و مادر در منزل در نوع تفكر و ويژگي
هاي رواني و شخصيتي و رفتار هاي آينده فرزندان نقش مهمي ايفاء مي كند.

خانواده هايي كه مي خواهند از ثبات برخوردار باشند،بايد در منزل امنيت رواني و عاطفي فراهم
كنند و از محبت كردن و توجه مثبت به فرزندان خود دريغ نورزند .بهترين نوع محبت به
فرزندان،محبت بي قيد و شرط است يعني دوست داشتن او به خاطر خود او.
-2 مدرسه:جايگاه ديگري كه فرزندان ممكن است در آن جا تحقير مي شوند،مدرسه
است،جايي كه درس مي خوانند و با معلم و كلاس و آموختن سر و كار دارند .كلاس محلي
است كه دانش آموزان توانايي و شايستگي خود را نشان مي دهند . توجه،قدر داني ،رفتار
مناسب و پذيرش دانش آموزان از سوي معلم مي تواند انگيزه و علاقه به درس را در دانش
آموزان شكوفا سازد و فرد بتواند از راه تشويق و ارج گذاري معلم،توانايي هاي خود را بروز
هويت » دهد و احساس مفيد بودن كند،يكي از دانشمندان علم روان شناسي به نام گلاسر رشد
را يكي از رسالت هاي مهم مدرسه مي داند. هويت توفيق در كساني بوجود مي آيد كه 2 « توفيق
نياز اساسي خود يعني نياز به دوست داشته شدن و دوست داشتن و نياز به احساس ارزشمندي را
ارضا كند.وقتي كه رابطه عاطفي و رواني بين معلم و دانش آموز برقرار شد و دانش آموز در
كلاس و در مقابل معلم احساس آرامش و راحتي كرد .بهترين فرصت براي درس خواندن و
رفتار هاي سالم مهيا شده است.

57
اما وقتي دانش آموز در كلاس بوسيله معلم ناوارد به مسائل تربيتي،مورد تحقير و مقايسه واقع
مي شود،و واژه هاي نسنجيده و تحقيرآميز بر دانش آموزان باريدن مي گيرد،روز به روز دانش
آموز احساس بي كفايتي خواهد كردو نگرش او به خود،منفي و بيمار گونه خواهد بود و روزي
به فكر ترك تحصيل خواهد افتاد تا از اين حقارت رهايي پيدا كند.
درست است كه اكثر معلمان جامعه دلسوز و مهربان اند و براي موفقيت فرزندان تلاش مي
كنند،اما ديده شده است معلماني كه از ويژگي ه اي رواني و جسماني دانش آموزان هيچ
شناختي ندارند و غير از تحقير براي كنترل كلاس و ترغيب دانش آموزان به درس خواندن،ابزار
ديگري در دست ندارند.
بسر « من » وقتي نوجوانان و دانش آموزان راهنمايي و دبيرستان كه دوره حس استقلال و شكوفايي
مي برند و در برابر احساس حقارت هر لحظه آماده واكنش است از معلم كينه به دل مي گيرد و
رابطه معلم و شاگردي به رابطه اي خصمانه و كينه توزانه اي تبديل مي شود.
نتيجه اين احساس حقارت افت تحصيلي و احتمالا ترك تحصيل است.
بنابراين محيط مدرسه بايد خصيصه هايي داشته باشد كه دانش آموزان در آن جا احساس امنيت
رواني و آرامش بكنند و معلم با راهنمايي و ترغيب و تشويق خود،تواناي بچه ها را شناسايي
كرده و در آنان احساس عزت نفس و ارزشمندي ايجاد مي كند .در چنين صورتي است كه

دانش آموزان از نظر رواني و شخصيتي ثبات پيدا كرده و رفتار هاي آنان سالم و متعادل خواهد
شد.
3)جامعه :
علاوه بر خانواده و مدرسه،خود جامعه هم به عنوان عاملي گسترده و بزرگتر در فرايند رواني و
رفتاري نوجوانان تاثير مي گذارد.
جامعه تشكيل شونده از همسالان،كوچه و دوستان، سينما، تلويزيون، مطبوعات، ورزشگاه،
مساجد عالمان، رهبران و همه كساني كه مستقيم يا غير مستقيم در ديدگاه ها و رفتار هاي
فرزندان نوجوان و مردم تاثير مي گذارد. در جامعه اي كه توانايي ها،خوبي ها و شايستگي افراد
عنوان نمي شود و اگر كسي شكست بخورد از آن كوهي از مشكلات ساخته مي شود كه امكان
غلبه بر آن محال است و در جامعه اي كه مردم نحو برخورد با شكست را نيا موخته اند،و در
جامعه اي كه بيش از 65 ٪از كلمات جاري بر زبان اعضاي خانواده ها منفي و تحقير آميز است
ودر جامعه اي كه زنان و مردان در منزل از هم تشكر نمي كنند و به جاي اميد دادن و دلجويي
يك ديگر را تحقير مي كنند و در جامعه اي كه 50 درصد علت طلاق ها و جدايي ها تحقير
كردن يك ديگر در منزل است. فرزندان نوجوان از دوران كودكي كلمات تحقير آميز را پذيرا
شده و شخصيت آنها هم براساس همين فرايند رواني معيوب و احساس حقارت شكل مي گيرد.

درباره رفتار هاي نابهنجار،انحراف هاي اجتماعي و بزهكاري نوجوانان عامل مهمي كه ا ز نظر
در نوجوانان و دور شدن آنان از « احساس حقارت » روان شناختي برجسته به نظر مي رسد
احساس خود ارزشمندي است.اگر نوجواني بيش از حد تحقير شود و اجازه وجود به او داده
نشود ممكن است ادامه ي اين رفتار،موجب پيدايي مشكلات رواني و رفتاري شود .اين آثار
ممكن است چنين باشند:
1) تحقير بيش از حد،زمينه حسادت را فراهم كند
2) تحقير بيش از حد،پرخاشگري فرد را افزايش دهد.
3) تحقير بيش از حد موجب مي شود اعتماد به نفس فرد كاهش يابد
4) تحقير بيش از حد موجب مي شود فرد از خود تصويري پيدا كند كه بدترين وحله از نظر
رواني،اختلال شخصيت است.
5) تحقير بيش از حد موجب مي شود فرد حقارت را بپذيرد،در اين صورت زمينه هر نوع
. انحراف و بزهكاري فراهم مي شود 1
يكي ديگر از كاركرد هاي منفي خانواده طلاق است.
1. نابهنجاري و بزهكاري كودكان و نوجوانان-تاليف:نجفي توانا،علي-آموزش و سنجش ،تهران - 1385

60
ازدواج در قرآن بارها توصيه شده است و از مستحبات موكد است،در مقابل طلاق از نكوهيده
ترين اعمال است.
طلاق به معني جدايي زن و مرد مي باشد كه گاه به صورت جدايي فيزيكي است بدان معنا كه
زن و مرد با هم در يك خانه زندگي مي كنند ولي عملا هيچ رابطه احساسي با هم ندارند و گاه
زن و مرد هريك در خانه جداگانه اي هستند بدون اينكه از هم طلاق گرفته باشند و در شكل
سوم زن و مرد با مراجعه به دادگاه به طور قانوني از هم جدا مي شوند.كه هركدام از اين اشكال
جدايي آثار سوئي بر اعضاي آن خانواده دارد.
از اين رو هركدام از افراد خانواده براي به دست آوردن شغلي كه اغلب هم به دليل بي سوادي
و... شغل مناسب پيدا نمي كنند به مشاغل دوره اي روي مي آورند كه هم در آمد آن كم مي
باشد و هم مقطعي است.
در واقع مي توان گفت كه گسستگي خانواده تاثيري مسلم و قطعي در بروز رفتارهاي ضد
اجتماعي در كودكان نيز دارد.
معتقد است جدايي كودك از والدين به هنگام طلاق به خصوص مادر موجب ناتواني در « بالبي »
برقراري رابطه عاطفي سالم و صحيح به هنگام بلوغ مي شود طلاق و گسيخته شدن خانواده بيش

61
از نزاع ميان زن و شوهر موجب ناراحتي اطفال و بزهكاري آنان مي شود و از علل استثنايي
بيماري هاي روحي در مراحل بعدي زندگي مي شود.
افراد يك خانواده خصوصا بچه هاي آنان در هنگام طلاق به وضوح كمبود عاطفي پدر يا مادر
خود را احساس مي كنند و اغلب افسرده مي شوند زيرا چنانچه كودك از خانواده محبت ببيند
و به محبت بزرگترها اطمينان داشته باشد به محيط پيرامونش اعتماد مي كند در غير اين صورت
همه چيز براي او ناراحت كننده و خطرناك است و موجب استرس وي مي شود،روانشناسان بر
اين باورند كه كودكي كه از لحاظ عاطفي رشد نيافته اند،توانايي تحمل رنج و عذاب يا به
تعويق انداختن ارضاي مستقيم تمايلات خود ندارد و اين محروميت از مهمترين علل بزهكاري
جوانان است به طوريكه آمار ها اين حقيقت را آشكار مي كنند كه اختلالات شخصيت ي و
روحي ناشي از محيط هاي خانوادگي و متشنج و از هم پاشيده و موجب اعمال نابهنجار فراوان
مي گردد.
در فرانسه 90 ٪از اطفالي كه فرار مي كنند متعلق به چنين كانون هاي خانوادگي مي باشند و
٪28 كودكان يا نوجوانان كه خودكشي كرده اند در خانواده هاي نا متعادل زندگي كرده اند.
طبق ارقام موجود در ايران 40 ٪اطفال بزهكار نگهداري شده در كانون اصلاح و تربيت در سال
هاي اخير متعلق به كانون هاي خانوادگي متشنج و از هم پاشيده و يا داراي اختلاف بوده اند.

62
اين در حالي است كه در سال هاي اخير تحت تاثير عوامل مختلف مانند بيكاري،تورم
فزاينده،عدم احساس امنيت نسبت به آينده،تضاد فرهنگي،جمع گريزي و رشد پديده مزد
گرايي افراد كشور بويژه جوانان دچار تغيير نگرش نسبت به كانون خانواده و زندگي اجتماعي
شده و به روشني از باورهاي گذشته فاصله گرفته اند.
امر ابتدا در مورد ازدواج جوانان قابل مشاهده است.
تمايل جوانان به تشكيل خانواده بسيار كاهش يافته است.به گونه اي كه درصد كمي از آنان تن
به ازدواج مي دهند.
به همين دليل ميانگين سن ازدواج در محدوده سني 30 سال به بالا قرار گرفته است.اين شرايط
موجب بروز نابهنجاري رفتاري در ميان جوانان و بروز پديده رابطه آزاد در نزد آنان گرديد ه
است. فرايند اين حالت از يك طرف گريز از مسئوليت طبيعي و غريزي پدري يا مادري از
جهت ديگر در كنار عوامل اقتصادي،سياسي،فرهنگي،روحي و رواني موجب گرديده كه نرخ
باروري رشد به شدت كاهش يابد.
طبق آخرين ارقام منتشره،ايران در ميان كشورهاي جهان رتبه چهارم طلاق و جد ايي در
خانواده ها را دارا است كه اين روند روبه افزايش است 1
1. نابهنجاري و بزهكاري كودكان و نوجوانان-تاليف:نجفي توانا،علي,آموزش و سنجش ،تهران، 1385

63
-5 مؤلفه اقتصادي
توان مالي و امكانات مادي در ايجاد تعادل خانواده و موفقيت والدين براي تربيت فرزندان
ضروري و حداقل آن حياتي است .
اساسا وضعيت مالي به حدي در زندگي افراد موثر است كه در صورت بروز ضعف يا خللي در
آن كليه جنبه هاي روابط افراد را تحت تاثير قرار مي دهد .
فقر و ثروت هر كدام به نحوي داراي تبعات منفي بر روي شخصيت فرد مي شود.در رابطه با اثر
امكانات مالي يا فقدان آن بر روند پديده بزهكاري و تاثير آن بر روي شخصيت افراد نظرات
مختلفي ارائه شده است برخي با محور دانش اقتصادي و اعتقاد به نوعي جبر اقتصادي،تقسيم
ناعادلانه ثروت و نابرابري اجتماعي را موجب اختلالات رفتاري دانسته و بزهكاري را نتيجه
سري آن مي دانند. اين گروه متاثر از مكتب سوسياليسمِ ،كمونيسم براي نقش ساير عوامل مانند
اخلاق،مذهب و خانواده و...اهميت چنداني قائل نمي شود.
دليل اينان در رابطه با بزهكاري،تعلق اكثريت بزهكاران به طبقات محروم و فقير جامعه مي باشد.
بعضي از جرم شناسان در مخالفت با اين طرز فكر بالا رفتن سطح زندگي و بهبود اوضاع
اقتصادي را موجب ارتكاب جرم مي دانند و علت بالا بودن تعداد افراد فقير در ميان بزهكاران را
عدم وجود امكانات براي از دست عدالت مي دانند.از ديد آن ها اين ثروتمندان هستند كه ضمن
هماهنگي ظاهري با قانون مرتكب جرايم بسيار بزرگ مالي مانند رشوه خواري،اختلاس،اخاذي

و...مي شوند و منافع هنگفتي به چنگ مي آورند و به راحتي با نفوذ و قدرت مالي از دست
مراجع قضايي مي گريزند.
پذيرش بي چون و چراي هر يك از اين افراد دو طرز تفكر،معقول و منطقي نيست.
بسيارند مردم فقيري كه در زندگي خود شرافتمندانه زندگي كرده اند و بالا بودن افراد كم
درآمد در آمار بزهكاران علتي جز تشكيل اكثريت افراد جامعه توسط آنها ندارد.
در رابطه با نظر گروه دوم بايد اظهار داشت صرف بالا بودن سطح زندگي موجب افزايش
بزهكاري نمي شود،چرا كه بسياري از مواقع بهبود كمي و كيفي در اقتصاد يك مملكت
بسياري از زمينه هاي بزهكاري را از ميان برده و درصد جرايم تقليل مي يابد.
-6 مؤلفه فرهنگي (آموزش و سواد)
علم ودانش مانند چراغي است كه براي درك بهتر مجهولات و ابهامات زندگي اجتماعي،موثر
و تسهيل كننده ارتباطات و تفهيم و تفاهم بين افراد بوده و به طريق اولي سد و مانع محكمي در
برابر جهالت و نا به هنجاري است.
باز كردن يك »: نويسنده فرانسوي ترجمان دقيق اين واقعيت است « ويكتور هوگو » جمله معروف
با اين حال امروزه نمي توان چنين نتيجه گرفت كه بي .« مدرسه به معني بستن يك زندان است
سوادي ويا سوءآمزش و كم سوادي عامل منحصر به فرد ناسازگاري باشد زيرا درل تكوين
تكامل شخصيت فرد آموزش و سوتد يكي از لوازم و ضروريات تلقي مي گردد و اصولا براي

توفيق در انجام همين امر نيز تجميع ساير عوامل و عناصر سازنده و مثبت مانند تامين حداقل
معشيت،وجود احساس آرامش و تامين روحي و عاطفي و غيره ضرورت دارد.
مع الوصف بايد پذيرفت كه فقدان آموزش مناسب ويا كم سوادي ويا بي سوادي در مقام
مقايسه از عوامل فشرده ناسازگاري است برعكس بالا بودن سطح سواد و تحصيلات در بسياري
از موارد از عوامل پيشگيري تلقي و به دليل وسعت بينش و آينده نگري مانع از بروز جرم مي
باشد.
آمارها حاكي از آن است كه نرخ بزهكاري در ميان افراد بي سواد بيشتر است و هرچه درصد
تحصيلات آموزشي افراد بالاتر باشد بزهكاري روند نزولي دارد.
كيفيت آموزش و موفقيت يا عدم موفقيت در تحصيل د سازگاري يا ناسازگاري شخصيتي فرد
موثر است.
محيط آموزشي نيز مانند محيط خانواده حائز ارزش فراواني در تكوين شخصيت فرد مي باشد
زيرا مدرسه به مثابه اولين ميط خارج از خانه و معلم به عنوان اولين فرد بيگانه اثر تربيتي و
پرورشي فراواني بر شخص دارد. به همين جهت معلمي رادر اسلام شغل انبياء ودر اكثر مكاتب
از شريف ترين مشاغل است.

اگر محيط آموزشي و شخص معلم وظايف خود را درست ايفاءنمايند نه تنها زمينه جهت گيري
مثبت در طفل فراهم مي شود بلكه آثار منفي محيط خانوادگي و دوستان نيز خنثي و بلا اثر مي
گردد.
ناسازگاري در محيط آموزشي اثرات آني و آتي دارد.نايج آني،كم شدن توجه معلم،سردي
والدين،دوستي با هم شاگردان تنبل و عدم انجتم تكاليف و فرار ااز مدرسه و ولگردي در برخي
افراد و بتدريج بزهكاري مي باشد.
اثرات آني اشتغال به مشاغل پايين تر،محروميت هاي مادي و معنوي بيشتر،عدم موفقيت در
زندگي زنان شويي در تربيت فرزندان و ... است گذشته از سواد آموزي،تربيت و پرورش
شخصيتي اطفال نيز به صورت مهتري بردوش معلمان است.
محيط آموزشي به مثابه يك واحد كنترل اجتماعي مي تواند با تكيه براصل تشويق و تنبيه به
كودكان بياموزد تا با استفاده از استعدادهاي خود در يك رقابت سالم و سازنده وظايف
آموزشي را به نحو احسن انجام تا ضمن پيمودن مدارج ترقي امتيازات اجتماعي و خانو ادگي
تحصيل نمايد.
فرآيند چنين امري نظم پذيري و اجتماعي شدن تدريجي و در نهايت تكامل و تكوين شخصيت
فردي و اجتماعي طفل خواهد بود.

نقش سواد و تحصيلات والدين نيز در مراحل رشد شخصيتي و اجتماعي اطفال بسيار موثر است.
والدين تحصيل كرده توانايي بيشتري نسبت به حل نياز هاي روحي و معنوي اطفال خود داشته
وبا تجهيز و تسليح به دانش روز از جمله روان شناسي تربيتي،فرزندان خود را در مسير جامعه
پذيري مساعدت موثري خواهند نمود.

-7 مولفه اجتماعي (شغل والدين)
وجود والدين از ابعاد مختلف مادي و معنوي بر روند تكوين شخصيت و زندگي فرد اثر تعيين
كننده اي دارد.
والدين گذشته از تامين امكانات رفاهي،آموزشي،مسكن،تغذيه و...
اولين الگوهاي تربيتي فرزندان خود هستند.
از شرايطي كه مي تواند در ايفاء نقش والدين به ويژه پدران بسيار موثر مي باشد نوع كار
وفعاليت آنان و فرايند اقتصادي آن است اگر والدين از لحاظ و زمان به گونه اي باشد كه وقت
و فراغت لازم براي توجه بيشتر اعضاءخانواده فراهم گردد،فرزندان اوقات كافي جهت تماس و
ارتباط با آنان خواهند داشت و اين امر باعث مي گردد كه يكي از رايج ترين رنج هاي روحي
يعني حس محروميت در فرزندان بوجود نيايد .ضمن آنكه از لحاظ الگو پزيري،اثر حضور
والدين در شكل گيري مراحل روحي تربيتي اطفال انكار پذير خواهد بود. از بعد اقتصادي،در
صورت كفايت در آمد،والدين قادر به تامين نسبي نيازهاي اعضاء خانواده بوده و در نتيجه
تعادل تربيتي،جسمي و رواني اطفال ممكن تر خواهد بود.
در زندگي امروزي،بشر براي اجراي برنامه ها و اهداف خود به توان مالي قابل قبولي نياز دارد.
اشتغال مناسب با دستمزدي كافي موجب آرامش فرد ئ اميدواري وي بوده و ترس از آينده
مبهم را از وي دور مي كند.

برعكس اگر كار و حرفه انسان نتواند نيازهاي مادي و معنوي او را تامين كند فرايندي جز
افسردگي،نااميدي ،ترس از آينده مطالعات در خصوص اثر كار والدين،ميزان درآمد و زمان
كار والدين و درآمد آنان ارتباط دارد.
بسياري افراد بزهكار عمدتا از خانواده هايي بوده اند كه والدين آن ها به كار هاي بسيار كم
درآمد استغال داشته و يا براي جبران كسري در آمد چند پيشگي را اتخاذ مي كردند.
-7 مولفه اجتماعي (جنگ)
جنگ به مثابه نظامي دو يا چند كشور به منظور امحاء طرف مقابل،دفاع از اصول و يا قلمرو
خودي و يا تصرف متصرفات كشور ديگر،همزاد زندگي اجتماعي،بصورت گوناگون بزرگترين
اثر اقتصادي، سياسي، مذهبي، فرهنگي را به همراه داشته است. از شروع تمدن انساني بشر فقط
قريب 250 سال بدون جنگ زيسته است و ايراني كشتار،مهاجرت،نسل كشي،بيكاري،فقر،از بين
رفتن جوامع و فرهنگ ها حداقل نتيجه جنگ است،بعد از هر جنگي بالأخص در سطح فراملي
نا به ساماني هاي روحي و رواني و اقتصادي نيز به وجود مي آيد .
كودكان پدر از دست داده،زنان شوهر مرده، فرزندان به دور از پدر و مادر، افزايش قيمت ها ،
تورم اقتصادي، افسردگي، پرخاشگري و... در واقع از محصولات جنگ مي باشد.
جرايمي مانند سرقت ،قاچاق كالا،سريعا روند رو به رشدي مي يابد.

70
ولگردي،تكدي گري،روسپي گري به شدت افزايش مي يابد البته اثر جنگ بر بزهكاري و نا به
هنجاري مبين رابطه علت و معلولي نيست.بلكه تبعات متععد و متعددو متنوع مادي و معنوي
. ناشي از جنگ موجب تشديد آسيب پذيري اشخاص و تقليل آستانه مقاومت آنان خواهد شد 1
« عوامل فردي يا دروني موثر بر شخصيت » : گفتار دوم
عوامل فردي مجموعه اي از علل هستند كه در ارتباط با ويژگي ها و يا خصوص يات بوده و از
جسم و روان وي سرچشمه مي گيرند.
عوامل فردي را مجموعه اي از تمايلات واكنشي مي داند كه در لحظه مشخصي به « كين برگ »
صورت واقعي در شخص وجود دارد.
اين تمايلات ممكن است ارثي و يا اكتسابي باشند.
بنابر اين مي توان گفت شخصيت افراد مجموعه اي از خصوصيات موروثي و يا اكتسابي متاثر از
محيط خانواده و... مي باشد.
اين عوامل را مي توان به دو گروه جسمي يا فيزيكي و عوامل رواني و روحي تقسيم نمود.
« جامعه شناسي انحرافات »- 1. نا به هنجاري و بزهكاري كودكان نوجوانان.تاليف : نجفي توانا ،علي،سنجش و آمزش تهران - 1385
تاليف:ستوده،هدايت الله،انتشارات آواي نور-چاپ پنجم- تهران 1378

-1 عوامل جسمي
بررسي تاريخ نشان مي دهد كه ار دوران هاي بسار قديم،بعضي كوشش ها مصروف اين امر
بوده كه بزهكاري را حالت خاص افرادي تلقي مي نمودند كه داراي علايم و ويژگي هاي
خاصي هستند از لحاظ جسماني و ظاهري اين موضوع از زمان سقراط و ارسطو .سيسرون و
دلاپور تا مورد بررسي انديشمندان بوده است.
با توسعه علم طلب بالاخص از قرن 19 و پيدايش مكتب زيست شناسي و تحقيقي به زعافت
توجه به عوامل جسمي شكل جديدي به خود گرفت. « لمبروزو »
لمبروزو به اين تيجه رسيد كه بين يك فيزيك و جسم نامتعادل و رفتار هاي بزهكارانه رابطه
مستقيم وجود دارد.اين دانشمندان افرادي را كه داراي شرايط جسمي نامتعادل بوده و مرتكب
مي نامند. « جانيان بالفطره » بزهكاري مي شدند
توجه صرف به عوامل فيزيكي و عدم توجه به عوامل محيطي باعث انتقادات شديد عليه فرضيه
به نقش عوامل محيطي « انريكو فري » او گرديد كه در نهايت لمبروزو تحت تاثير شاگردش
توجه نموده و به جامعه شناسي كيفري علاقه نشان داد. از ميان عوامل مختلف جسمي و نيز يكي
به وراثت و اختلالات كروموزومي مي پردازيم.

72
الف:توارث
يكي از قديمي ترين مفاهيم مورد توجه متفكري بوده است كه براساس آن انسان را وارث تمام
ويژگي هاي جسمي و حتي اخلاقي اسلاف خود مي داند.
بعضي معتقدند كه وراثت اثر مستقيم بر رفتار ها داشته وباعث سازگاري و يا ناسازگاري فرد
مي گردد. دسته ديگر وراثت را عامل غير مستقيم و موجب ايجاد زمينه و بستر مساعد براي بروز
عدم تعادل جسمي يا رواني مي دانند البته نمي توان انكار كرد كه از طريق ژن بسياري از
خصوصيات جسماي از والدين به فرزندان منتقل مي شود وبه همين جهت ممكن است بعضي از
نارسايي هاي جسمي و رواني ذاتي و يا اكتسابي به اطفال انتقال يابد مثلاً والدين معتاد به الكل
داراي فرزندان نا متعدل جسمي و يا رواني مي شوند.
ب)اختلالات كروموزومي:
به معني جسم اقتباس شده كه « سوما » به معني رنگ و « كروما » كروموزوم از دو كلمه يوناني
ناميده مي شود. « جسم رنگين » مجموعا
اين وجه تسميه بدليل سهولت رنگ پذيري كروموزوم ها در آزمايشات ميكروسكوپي است.
كروموزوم عنصر اصلي هر سلول است و تعداد آن در هر سلول 23 جفت است.در هر عامل مرد
وزن 23 جفت كروموزوم وجود داشته كه از آن 22 جفت در زن ومرد يك سان ويا اتوزوم مي
باشد كه تعيين كننده منش رواني فرد است جفت 23 در زن و مرد متفائت بوده كه به آن

گونوزوم گويند كه تعيين كننده جنسيت در فرد است گاهي در تركيب كروموزوم ها اختلال
ايجاد شده كه با كم و يا زياد شدن بعضي از جفت ها مانند 13،18،21،23 ،عوارض و اثرات
جسمي و رواني خاصي بوجود مي آيد . اختلا ل در تركيب كروموزوم 21 يعني وجود يك
مي شود. « منگولسيم » اتوزوم اضافه،موجب عارضه اي به نام
و در چنين فردي عدم تعادل اخلاقي و عقب ماندگي هوشي ايجاد مي گردد و معمولا بيشتر در
زايمان زناني كه پس از سن 40 حامله مي شوند،اتفاق مي افتد.
مهمترين اختلال را بايد در تركيب جفت 23 ملاحضه نمود .دز زمان تركيب كروموزوم ها
ممكن است علاوه بر كروموزم هاي موجود يك يا چند كروموزوم نيز اضافه گردد.
تركيب شوند،باعث xxxx يا xxx در زنان اضافه باشد و بعضي به صورت x اگر كروموزوم
كوته خردي،نا هنجاري و ناسازگاري مي شود.
و يا xxxy يا xxy اضافي وجود داشته باشد كه به صورت y در مردان نيز ممكن است
متجلي مي شود كه داراي عوارضي مانند حالت خنثي از نظر جنسي،كوتاه قدي،عدم xxxxy
بروز بلوغ و... مي باشد.
مبتلايان يه اين بيماري مرتكب جرايم دزدي،آدمكشي و جرايم جنسي شوند.

74
اضافي هستند مبتلا به حالتي به نام سند روم كلاين فيلتر بوده كه از لحاظ x افرادي كه داراي
ساختار جسمي وجنسي داراي حالت خواجگي بوده و لگن خاصره آنها پهن تر از حد معمول و
داراي موي كم در صورت،سينه، وساير اعضاء بدن بوده ودر ميان آنان مرتكبين به جرايم
جنسي و آدم كشي و دزدي جلب توجه مي نمايند.
-2 عوامل رواني
توجيه رفتار غير عادي ناسازگارانه انسان بوسيله علل و انگيزه هاي رواني و حتي تشبيه اينگونه
افراد به ديوانگان از قديم الايام وجود داشته است،ولي پيدايش علوم مختلف در قرون اخير
نگرشي جديد نسبت به موضوع را باعث و توجه به عوامل رواني تدريج بيشتر شد،به شكلي كه
طبق نظر بخش عمده اي از روان شناسان،بزهكاري نتيجه عدم تعادل شخصيت مجرم و نارسايي
هاي رواني وي مي باشد.
امروزه مسلم است كه اختلالات رواني وبيماريهاي مغزي در كنش ها و واكنش هاي انسان
نقش مهمي ايفاء مي نمايد و اساسا رفتار هر شخص تابع شخصيت اوست و در نتيجه عدم تعادل
رواني و شخصيتي،ناسازگاري و نابه هنجاري وي را تسهيل مي بخشد .مطالعاتي كه در اين زمينه
بعمل آمد. مفيد اين حقيقت است كه عدم تعادل رواني موجد اختلال شخصيت اطفال و در
نتيجه دلالت آنان به ناهنجاري خواهد شد. آسيب هاي رواني كه در برگيرنده بهم ريختگي
روحي مي گردد ، موجب صدمه ديدن شخصيت و باعث اخلال در رفتار وي مي گردد .

75
نارساهاي رواني ضعف هوشي،صرع،نوروز،پسيكور موجب خواهد شد كه فرد در ارائه
رفتارهاي طيبعي و منطق با ارزش هاي اجتماعي و عرفي توانايي كامل نداشته و كنترل وي
نسبت به كنش ها و واكنش هاي فردي ضعي فتر از همگنان متعادل وي باشد.
بديهي است كه غير عادي بودن شخصيت رواني فرد در مقايسه با افراد سالم و فاقد عرضه
رواني، هدايت آنها به سمت بزهكاري را تسهيل مي بخشد زيرا ابتلاء به چنين عوارض رواني
آستانه مقاومت فرد را تضعيف نموده و گاهي به تنهايي و در مواقي با هجوم اثرات اجتماعي
ويا فيزيكي آنرا شكسته و درنهايت افراد تسليم اعمال خلاف ارزش هاي اجتماعي مي شوند.
نكته اي كه حائز اهميت اس اين است كه نمي توان هر عدم تعادل روحي را مرض رواني
انگاشت. در رابطه با اثرات عوامل رواني و عوامل اجتماعي بر روي شخص و اثر پذيري آن ها از
يكديگر و يا هماهنگي آن ها در هدايت افراد به ناسازگاري چند حالت قابل تصور است:
حالت اول:
عدم تعادل رواني و فردي در شخص وجود دارد. عوامل محيط نيز زمينه ساز نابهنجاري مي باشد
در اين حالت سد مقاومت شخص به راحتي در هم شكسته و ناسازگاري و بزهكاري را موجب
مي شود.
حالت




:: موضوعات مرتبط: تحقیق و پایان نامه و گزارش کار , ,
:: برچسب‌ها: موضوع تحقيق: شخصيت بزهكار و مؤلفه هاي مؤثر بر آن ,
:: بازدید از این مطلب : 8128
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : میثم خسروی
ت : پنج شنبه 22 مهر 1395
.
مطالب مرتبط با این پست
» دانلود تحقیق و کارآموزی و تحقیقات آماده تمامی رشته ها
» تحقیق در مورد سوسیالیسم
» تحقیق در مورد سورئاليسم
» تحقیق در مورد قواعد حل تعارض در مورد ازدواج در ايران
» تحقیق در مورد كلاهبرداري
» تحقیق در مورد مسوليت قراردادي
» تحقیق در مورد مكاتب سياسي
» تحقیق در مورد بررسی تطبیقی جرایم رایانه ای در حقوق ایران و ژاپن
» نقش قبض در عقد قرض
» تحقیق - نقش عوامل اجتماعي و مجرم در تكوين جرم
» عنوان: مطالعه مقايسه اي و تطبيقي مسئوليت مدني مديران شركتهاي تجاري و مدني در انجام معاملات
» موضوع : هواپيما ربايي و اقدامات عليه امنيّت پرواز در اسناد بين المللي و قانون جزاي ملي
» کار تحقیقی شرايط‌ اساسي‌ صحت‌ معاملات‌
» تورم و راههای مبارزه با آن
» اختلاس و تعاریف آن
» ربا در اصطلاح و اقسام آن
» افتراء و نشر اكاذيب و تفاوت آنها
» کار تحقیقی حقوق - اتانازی
» جرم پولشویی
» موضوع تحقیق : فدرالیسم
» ابراء اسقاط است یا تملیک
» الگوی کیفری وارزیابی انتقادی آن
» مجازاتی به تاثیرگذاری اعدام تدوین شده است؟/بررسی میزان بازدارندگی اعدام قاچاقچیان درتوزیع مواد مخدر
» احتمال صدور اولین حکم اعدام برای متهمان بزرگترین پرونده قاچاق کالا
» وضعیت مجازات اعدام برای مواد مخدر در ایران و بقیه کشورهای دنیا
» انواع عده و وضعيت زنان فاقد رحم
» ازدواج مسیار چیست
» دانلود تحقیق آماده
» دانلود رایگان تحقیق رشته حقوق
» دانلود تحقیق و کارآموزی و تحقیقات آماده حقوق و اقتصاد
» دانلود تحقیقات آماده با فرمت های مختلف
» دانلود تحقیق آماده
» قدرت بر تسلیم مورد معامله
» نقش سازنده شروط ضمن عقد
» چگونه می‌توان ملک مشاع را تقسیم کرد؟
» چگونه حق خود را به صورت رسمی مطالبه کنیم؟
» موارد عدم استحقاق زوجه نسبت به نفقه
» دانلود رایگان تحقیق آماده رشته حقوق
» دانلود رایگان تحقیق و کار تحقیقی و جزوات حقوقی
» دانلود جزوه متون فقه شهید ثانی بحث جعاله،شرکت،مضاربه،مزارعه،ودیعه،شفعه
» دانلود تحقیق حقوقی
» تحقیق آماده
» دانلود تحقیقات دانشگاهی
» دانلود تحقیقات دانشگاهی
» دانلود رایگان تحقیق
» رابطه بین طلاق والدین و بزهکاری فرزندان‎
» پول شويي
» نقدی بر مقاله با عنوان حقوق مدني و خشونت عليه زن در ايران)مائده قادری
» مطالعه مقايسه اي و تطبيقي مسئوليت مدني مديران شركتهاي تجاري 150 ص
» دزدی دریایی وجایگاه آن درحقوق جزای بین الملل‎
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی